English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
breaches U رخنه کردن در
penetrated U رخنه کردن
penetrates U رخنه کردن
infiltration U رخنه کردن
to drive a wedding into U رخنه کردن در
breached U رخنه کردن در
breach U رخنه کردن در
penetrate U رخنه کردن
penetration U رخنه کردن
to fret a passage U رخنه کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
poops U از عقب رخنه کردن
poop U از عقب رخنه کردن
crevasses U شکاف زدن رخنه کردن
transpired U فاش شدن رخنه کردن
transpire U فاش شدن رخنه کردن
crevasse U شکاف زدن رخنه کردن
transpires U فاش شدن رخنه کردن
transpiring U فاش شدن رخنه کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
gaps U رخنه
gap U رخنه
penetration U رخنه
influxes U رخنه
break through U رخنه
leaks U رخنه
chasms U رخنه
puncturing U رخنه
crack U رخنه
punctured U رخنه
cracks U رخنه
leaked U رخنه
puncture U رخنه
leak U رخنه
breached U رخنه
punctures U رخنه
influx U رخنه
chasm U رخنه
breach U رخنه
chinking U رخنه
chinks U رخنه
flaws U رخنه
leakages U رخنه
flaw U رخنه
breaches U رخنه
leakiness U رخنه
leakage U رخنه
chinked U رخنه
chink U رخنه
sta U بی رخنه بی منفذ
gapped U رخنه دار
staunch stanch U بی شائبه بی رخنه
leaky U رخنه دار
insinuation U رخنه یابی
penetrable U رخنه پذیر
penetration aids U وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
gap marker U علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
inlet U فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
inlets U فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
set on U پیش رفتن حمله کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
puttering U ور رفتن
meddles U ور رفتن
bleneh U پس رفتن
niggles U ور رفتن
to whisk away or off U رفتن
putters U ور رفتن
putter U ور رفتن
to foot it U رفتن
nim U کش رفتن
puttered U ور رفتن
hang around U ور رفتن
to go bang U در رفتن
glom on to U کش رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
departures U رفتن
to make ones getaway U در رفتن
crawls U رفتن
departure U رفتن
shrink U اب رفتن
shrinking U اب رفتن
shrinks U اب رفتن
pullback U پس رفتن
crawled U رفتن
niggled U ور رفتن
betake U رفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com