English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
merman U مخلوق نیمه ماهی ونیمه مرد
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
moiety U نیمه
part way U نیمه
division line U خط نیمه
half deck U نیمه پل
stiffish U نیمه شق
semi U نیمه
midnight U نیمه شب
mid- U نیمه
mid U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
semis U نیمه
semicrystalline U نیمه بلورین
semicrystalline U نیمه متبلور
semi-conscious U نیمه هشیار
semi official U نیمه رسمی
semi-conscious U نیمه بیهوش
semi-conscious U در حال نیمه غش
semidetached U نیمه مجزا
semiconscious U نیمه هوشیار
semifixed U نیمه ثابت
semifinal U نیمه نهایی
semierect U نیمه قائم
semierect U نیمه ایستاده
semidomesticated U نیمه اهلی
inchoate U نیمه تمام
partial U نیمه کامل
semidome U نیمه گنبد
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semidivine U نیمه خدا
semidivine U نیمه الهی
semi-final U نیمه نهایی
second half U نیمه دوم
semiconscious U نیمه بیهوش
quasi convex U نیمه محدب
semiarid U نیمه خشک
semi literate U نیمه نویسا
underemployed U نیمه کار
semi independent U نیمه مستقل
semi conductor U نیمه هادی
semicivilized U نیمه متمدن
semiautomatic U نیمه خودکار
semicinductor U نیمه رسانا
semiarboreal U نیمه درختی
sub-tropical U نیمه حاره
semiaquatic U نیمه ابزی
semiconscious U نیمه اگاه
semi-precious U نیمه بهادار
semi-precious U نیمه گرانبها
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semi skilled U نیمه ماهر
semicolonial U نیمه مستعمره
semicolonial U نیمه ازاد
foreconscious U نیمه هشیاری
semi trailer U نیمه یدک
semiactive U نیمه فعال
semicinductor U نیمه هادی
midsummer U نیمه تابستان
subliminally U نیمه خوداگاه
semivitrified U نیمه شیشهای
before mid night U قبل از نیمه شب
semitropic U نیمه گرمسیری
semitransparent U نیمه شفاف
half-timbered U نیمه چوبی
semitranslucent U نیمه شفاف
semitranslucent U نیمه کدر
subfossil U نیمه سنگواره
semiterrestrial U نیمه خاکی
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semisynthetic U نیمه مصنوعی
semisolid U نیمه جامد
brow ague U درد نیمه سر
shaly clay U رس نیمه بلوری
solid state U نیمه هادی
subliminal U نیمه خوداگاه
midway U نیمه راه
semis U نیمه تاحدی
semi U نیمه تاحدی
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
subsaline U نیمه شور
subovate U نیمه بیضی
halfway U نیمه راه
subarid U نیمه خشک
subadult U نیمه بالغ
subacute U نیمه حاد
backcourt U نیمه دفاعی
semiskilled U نیمه ماهر
semirigid U نیمه سخت
semireligious U نیمه مذهبی
demigod U نیمه خدا
semihard U نیمه محکم
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
semihard U نیمه سخت
semigloss U نیمه شفاف
semigloss U نیمه درخشان
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semifluid U نیمه ابکی
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
semilate U نیمه دیررس
semiliquid U نیمه مایع
semipublic U نیمه همگانی
semipro U نیمه حرفهای
semiprivate U نیمه خصوصی
semipermeable U نیمه تراوا
semipermanent U نیمه جاودان
semiparasitic U نیمه انگلی
semiopaque U نیمه کدر
semiopaque U نیمه شفاف
semimobile U نیمه متحرک
semilustrous U نیمه درخشنده
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semilog U نیمه لگاریتمی
parboil U نیمه پختن
dwarf wall U دیوار نیمه
quasi private U نیمه خصوصی
translucent U نیمه شفاف
quasi public U نیمه دولتی
quasi public U نیمه عمومی
preconscious U نیمه هشیار
middle watch U نگهبانی نیمه شب
midyear U نیمه سال
midwatch U پاس نیمه شب
half faced U نیمه کاره
nocturn U عبادت نیمه شب
half time U نیمه بازی
half-bat U آجر نیمه
half-column U نیمه ستون
partial fixing U نیمه گیرداری
part-time U نیمه وقت
part time U نیمه وقت
half-time U نیمه نخست
first half U نیمه نخست
half way U نیمه راه
partially hearing U نیمه شنوا
partially sighted U نیمه بینا
megrim U درد نیمه سر
aileron U نیمه لچکی
drafted U نیمه نهایی
aileron U نیمه سنتوری
half U نیمه نخست
drafts U نیمه نهایی
half tracked U نیمه شنی
left heart U نیمه چپ قلب
subconsciously U نیمه هشیار
subconsciously U نیمه اگاه
subconscious U نیمه اگاه
draft U نیمه نهایی
subconscious U نیمه هشیار
halvers U نیمه مشترک
half mast high U نیمه افراشته
half loaded U سلاح نیمه پر
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi concave U نیمه مقعر
perforated cutoff U دیواره نیمه تراوا
half-mast U پرچم نیمه افراشته
half cloverload junction U چهارراه نیمه شبدری
part time job U کار نیمه وقت
semi logarithmic paper U کاغذ نیمه لگاریتمی
rats U رفیق نیمه راه
part time work U کار نیمه وقت
partially drowned jet U فوران نیمه مستغرق
semifixed U مهمات نیمه ثابت
draft report U گزارش نیمه نهایی
halving method U روش دو نیمه سازی
partial U نیمه کاره بخشی از
part time job U شغل نیمه وقت
demi-metope U [نیمه چهارگوش افریز]
backcourt U نیمه دورترزمین از دیوارمقابل
solid state cartridge U کارتریج نیمه هادی
split half method U روش دو نیمه کردن
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
subception U ادراک نیمه هشیار
submediterranean climate U اقلیم نیمه مدیترانهای
intermediate stock U کالاهای نیمه تمام
subsaturated U نیمه اشباع شده
beauty sleep U خواب پیش از نیمه شب
fair-weather friend U رفیق نیمه راهه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com