Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
earth's attraction
U
ربایش زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snatch
U
ربایش
attractions
U
ربایش
seizures
U
ربایش
abduction
U
ربایش
ravishment
U
ربایش
rapine
U
ربایش
seizure
U
ربایش
attraction
U
ربایش
snatching
U
ربایش
snatches
U
ربایش
removal
U
ربایش
snatched
U
ربایش
grabs
U
ربایش
grabbing
U
ربایش
grabbed
U
ربایش
grab
U
ربایش
cleek
U
ربایش
meson capture
U
ربایش مزون
attraction force
U
نیروی ربایش
electron capture
U
ربایش الکترونی
raptures
U
وجد روحانی ربایش
rapture
U
وجد روحانی ربایش
capture
U
تصرف کردن ربایش
capturing
U
تصرف کردن ربایش
captures
U
تصرف کردن ربایش
abstractions
U
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstraction
U
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth
U
زمین
floor
U
کف زمین
tellus
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
cinder track
U
زمین دو
earths
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
terrain
U
زمین
lackland
U
بی زمین
land n
U
زمین
acre
U
زمین
land
U
زمین
acres
U
زمین
norland
U
زمین
ground line
U
خط زمین
grass roots
U
کف زمین
ground surface
U
کف زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
grazes
U
زمین
floors
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
soil
U
زمین
rooter
U
زمین کن
soiling
U
زمین
soils
U
زمین
globes
U
زمین
fields
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
earthing
U
زمین
this earthly round
U
زمین
domain
U
زمین
domains
U
زمین
ground
U
زمین
fielded
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
globe
U
زمین
ground
U
: زمین
field
U
زمین
ground
U
کف زمین
geodetically
U
زمین
real estate
U
زمین
earthward
U
بسوی زمین
land capacity
U
کاراوری زمین
terrain
U
عوارض زمین
land alide
U
لغزش زمین
laigh
U
زمین پست
key terrain
U
زمین مهم
lacrosse field
U
زمین لاکراس
courtside
U
کنارههای زمین
land tax
U
مالیات زمین
landward
U
بسوی زمین
land reclamation
U
عمران زمین
grounding
U
زمین کردن
grounding
U
ایجاد زمین
land reclamation
U
ابادانی زمین
sideline
U
خط کنار زمین
sidelined
U
خط کنار زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
land of promise
U
زمین موعود
cricket field
U
زمین کریکت
land measurer
U
زمین پیما
terrestrial
U
زمین خاکی
sidelining
U
خط کنار زمین
land grading
U
تسطیح زمین
land restoration
U
بازسازی زمین
terrain
U
زمین ناحیه
terrain
U
نوع زمین
key terrain
U
زمین حساس
upland
U
زمین کوهستانی
uplands
U
زمین بلند
uplands
U
زمین کوهستانی
invalidism
U
زمین گیری
investigation of foundation conditions
U
شناسایی زمین پی
one's native soil
U
میهن زمین
to stamp
[your foot]
U
پا به زمین کوبیدن
elevated ground
U
زمین بلند
emblements
U
محصول زمین
circumnavigate
U
زمین رادورزدن
emblements
U
حاصل زمین
to vanish into thin air
<idiom>
U
آب شد و به زمین رفت
go off into the blue
U
آب شد و به زمین رفت
upland
U
زمین بلند
earthward
U
بطرف زمین
earthwards
U
سوی زمین
core of the earth
U
هسته زمین
contour line
U
خط برجستگی زمین
continous earth
U
زمین دائمی
earthwards
U
بطرف زمین
compartments of terrain
U
قسمتهایی از زمین
basement
U
زیر زمین
compartments of terrain
U
دهلیزهای زمین
collective land
U
زمین مشاع
collctive land
U
زمین مشاع
cohesive soil
U
زمین چسبناک
basements
U
زیر زمین
change court
U
تعویض زمین
land tax
U
مالیات بر زمین
terrain
U
زمین عملیات
earth socket
پریز زمین
gores
U
زمین سه گوش
goring
U
زمین سه گوش
demesne
U
تملک زمین
plant
U
در زمین قراردادن
deer lick
U
زمین شوره
plants
U
در زمین قراردادن
earth terminal
U
ترمینال زمین
marchland
U
زمین مرزی
mallet field
U
زمین چوگان
lowland
U
زمین پست
panhandle
U
زمین باریکه
panhandled
U
زمین باریکه
panhandles
U
زمین باریکه
earth science
U
زمین شناسی
earth excavating
U
حفاری زمین
measuring rod
U
گز زمین پیمایی
measurement ofland
U
زمین پیمایی
downfield
U
زمین حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com