English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
Other Matches
precognition U الهام قبل ازوقوع امری
corrective maintenance U جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
reiteration U تصریح
superfix U تصریح
affirmation U تصریح
protestation U تصریح
stipulation U تصریح
protestations U تصریح
speciosity U تصریح
affirmations U تصریح
specification U تصریح
definitude U تصریح
offenders U مجرم
criminal U مجرم
blameworthy U مجرم
culpable U مجرم
convicts U مجرم
delinquents U مجرم
delinquent U مجرم
criminals U مجرم
convict U مجرم
convicted U مجرم
violaor U مجرم
offender U مجرم
convicting U مجرم
restating U تصریح کردن
statements U ادعاء تصریح
restates U تصریح کردن
restated U تصریح کردن
restate U تصریح کردن
statement U ادعاء تصریح
specifies U تصریح کردن
specify U تصریح کردن
specifier U تصریح کننده
specifying U تصریح کردن
stipulator U تصریح کننده
it was stipulated that U شرط شد که تصریح شد که
specified U تصریح شده
reiterate U تصریح کردن
reiterated U تصریح کردن
reiterates U تصریح کردن
stipulating U تصریح کردن
reiterating U تصریح کردن
stipulate U تصریح کردن
stipulates U تصریح کردن
affirm U تصریح کردن
criminate U مجرم خواندن
guilty U مجرم مرتکب
guilty U بزهکار مجرم
recidivists U مجرم به عادت
principal in the first degree U مجرم اصلی
wrongdoers U مجرم متخلف
principals U مجرم اصلی
principal U مجرم اصلی
recidivist U مجرم به عادت
wrongdoer U مجرم متخلف
definite U تصریح شده صریح
extradites U مجرم را مسترد کردن
requisition U واست استرداد مجرم
requisitioned U واست استرداد مجرم
requisitions U واست استرداد مجرم
to be culpable for something U مجرم به چیزی بودن
they held culplabe U اورامقصر یا مجرم شناختند
extradited U مجرم را مسترد کردن
extradite U مجرم را مسترد کردن
extraditing U مجرم را مسترد کردن
requisitioning U واست استرداد مجرم
pronounce quilty U مجرم قلمداد کردن
rehabilitation U اعاده حیثیت مجرم
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
principal offender U مباشر در جرم مجرم اصلی
convictions U محکوم یا مجرم شناخته شدن
conviction U محکوم یا مجرم شناخته شدن
redolent U حاکی
symptomatic U حاکی
significative of U حاکی از
illative U حاکی
significative U حاکی
illation U حاکی
indicative U حاکی
prelusive U حاکی
symbolic U حاکی
symbolically U حاکی
strappado U مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
illiative U حاکی از نتیجه
expessive U حاکی نماینده
presageful U حاکی از فال بد
reminiscent of slavery U حاکی از بردگی
smelled U حاکی بودن از
smelling U حاکی بودن از
symbolizing U حاکی بودن از
smells U حاکی بودن از
symbolizes U حاکی بودن از
symbolised U حاکی بودن از
condemnatory U حاکی ازمحکومیت
hungered [arch] U حاکی از گرسنگی
smell U حاکی بودن از
purports U حاکی بودن از
it is typical of U حاکی است بر
symbolising U حاکی بودن از
symbolize U حاکی بودن از
unexpressive U غیر حاکی
symbolized U حاکی بودن از
symbolises U حاکی بودن از
purport U حاکی بودن از
purported U حاکی بودن از
purporting U حاکی بودن از
separative U حاکی از جدایی
betoken U حاکی بودن از
bespeak U حاکی بودن از
bode U حاکی بودن از
hungriest U حاکی از گرسنگی
hungry U حاکی از گرسنگی
triumphal U حاکی از پیروزی
evidentiary U دال حاکی
pained U حاکی از درد
representatives U حاکی از مشعربر
portending U حاکی بودن
representative U حاکی از مشعربر
hungrier U حاکی از گرسنگی
portend U حاکی بودن
suspicious U حاکی ازبدگمانی
portends U حاکی بودن
portended U حاکی بودن
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
secondary U حاکی از زمان گذشته
significant U قابل توجه حاکی از
symptomatic U حاکی از علائم مرض
foreshadowed U از پیش حاکی بودن از
foreshadow U از پیش حاکی بودن از
emblematic U حاکی کنایه دار
significantly U قابل توجه حاکی از
foreshadowing U از پیش حاکی بودن از
foreshadows U از پیش حاکی بودن از
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
deprecatory U حاکی از نارضایتی یا بی میلی
expressive U حاکی اشاره کننده
abdicative U حاکی ازکناره گیری
signifying U حاکی بودن از باشاره فهماندن
hold out U حاکی بودن از خودداری کردن از
shipped bill of exchange U بارنامهای که حاکی ازمحموله است
signify U حاکی بودن از باشاره فهماندن
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
signifies U حاکی بودن از باشاره فهماندن
conspiratorial U حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
bah U علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
whew U صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
radiant look U نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
ink hard terms U اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
viva U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
vivas U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
attestation clause U ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
asseverate U بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
affirmed U اثبات کردن تصریح کردن
affirms U اثبات کردن تصریح کردن
specify U معین کردن تصریح کردن
specifies U معین کردن تصریح کردن
specifying U معین کردن تصریح کردن
affirming U اثبات کردن تصریح کردن
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com