English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staging U رانندگی کالسکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coachmen U کالسکه چی
coachman U کالسکه چی
coaches U کالسکه
coached U کالسکه
coach U کالسکه
brougham U کالسکه
broughams U کالسکه
charioteers U کالسکه چی
charioteer U کالسکه چی
stagecoaches U کالسکه
stagecoach U کالسکه
carriage U کالسکه
carriages U کالسکه
baby buggy U کالسکه بچه
the body of a carriage U بدنه یک کالسکه
post chaise U کالسکه پست
coupe U دلیجان کالسکه
coach house U کالسکه خانه
landaus U کالسکه کروکی
landau U کالسکه کروکی
carriageway U راه کالسکه رو
carriageways U راه کالسکه رو
pram U کالسکه بچه
perambulator U کالسکه بچه
perambulators U کالسکه بچه
prams U کالسکه بچه
landaulet U کالسکه کروکی کوچک
coach fellow U یک لنگه اسب کالسکه
coach box U جای کالسکه ران
choach box U جای کالسکه ران
limousine اتومبیل کالسکه ای خودروسواری بزرگ
tallyho U کالسکه سریع السیر مسافری
fiacre U کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
limo U اتومبیل کالسکه ای خودروسواری بزرگ
cariole U درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
caroche U نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
drive U رانندگی کردن
chauffeuring U رانندگی کردن
chauffeurs U رانندگی کردن
chauffeured U رانندگی کردن
chauffeur U رانندگی کردن
driving licence U گواهینامه رانندگی
driving licences U گواهینامه رانندگی
driving licenses U گواهینامه رانندگی
driving experience U تجربه رانندگی
wheel gloves U دستکش رانندگی
motoring offences U جرائم رانندگی
drives U رانندگی کردن
radius of action U ناحیه رانندگی
driving U موثر رانندگی
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
thoroughbrace U تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
to drive a car U رانندگی کردن خودرویی
pull ahead U جلو زدن [در رانندگی]
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
He drives recklessly. U بی احتیاط رانندگی می کند
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
department of motor vehicles [DMV] [American E] U اداره راهنمایی و رانندگی
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
drunken driving U رانندگی در حال مستی
karting U رانندگی با اتومبیل کوچک
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
Here ist my driving licence card. بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
reduced lighting U حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
iceboat U قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt U آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
hackney coach U کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com