English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repellent U راننده بیزار کننده
repellents U راننده بیزار کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sickening U بیزار کننده
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
averse U بیزار
misogynous U بیزار از زن
disgusted U بیزار
allergic U بیزار از
wearied U بیزار
wearies U بیزار
loath loth U بیزار
fastidious U بیزار
indisposed U بیزار
loath U بیزار
wearying U بیزار
weary U بیزار
fedup U بیزار
misogamist U بیزار از ازدواج
tired U بیزار خستگی
disincline U بیزار کردن
loathes U بیزار بودن
loathed U بیزار بودن
loathe U بیزار بودن
indisposed towards any one U بیزار ازکسی
disgusts U بیزار کردن
disgust U بیزار کردن
tiredly U بیزار خستگی
camera-shy U بیزار از دوربین
irks U بیزار بودن
irk U بیزار بودن
irked U بیزار بودن
irking U بیزار بودن
ennuied U بیزار دلتنگ
weary U کسل بیزار کردن
wearies U کسل بیزار کردن
loth U بیزار بودن از بد دانستن
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
wearied U کسل بیزار کردن
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
wearying U کسل بیزار کردن
hates U بیزار بودن کینه ورزیدن
hating U بیزار بودن کینه ورزیدن
hate U بیزار بودن کینه ورزیدن
hated U بیزار بودن کینه ورزیدن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
he was loath to go U بیزار یامتنفر از رفتن بود
misanthropist U کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
blase U بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
satiety of life بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
helmsman U راننده
motor man U راننده
driving U راننده
the man at the wheel U راننده
helmsmen U راننده
driver U راننده
wheelman U راننده
impelent U راننده
pilot U راننده
drivers U راننده
pilots U راننده
piloted U راننده
wheelsman U راننده
steersman U راننده
cabby U راننده تاکسی
locomotive driver [British E] U راننده قطار
motorman U راننده موتور
drivers U راننده گرداننده
power plant U پیش راننده
power plants U پیش راننده
power unit U پیش راننده
driver U راننده گرداننده
cabman U راننده تاکسی
taximan U راننده تاکسی
driver's mate U شاگرد راننده
drive's cab U اطاق راننده
road hog <idiom> U راننده بیابان
bulldozerer U راننده بولدوزر
locomotive engineer [American E] U راننده قطار
railroad engineer [American E] U راننده قطار
bus driver U راننده اتوبوس
train operator [American E] U راننده قطار
locomotive operator [British E] U راننده قطار
train driver U راننده قطار
drive's seat U صندلی راننده
cabbies U راننده تاکسی
trucker U راننده کامیون
chauffeurs U راننده ماشین
chauffeur U راننده ماشین
chauffeured U راننده ماشین
hot shoe U راننده زبردست
chauffeuring U راننده ماشین
propulsive U پیش راننده
assistant driver U کمک راننده
truckers U راننده کامیون
carter U راننده گاری
truckman U راننده کامیون
cabbie U راننده تاکسی
hackman U راننده درشکه کرایهای
timers U وقت نگهدار هر راننده
outboarder U راننده قایق موتوری
catch driver U راننده اجیر ارابه
pick off U رد شدن از راننده دیگر
iceboater U راننده قایق روی یخ
diver U راننده قایق موتوری
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
pilots U راننده قایق روی یخ
piloted U راننده قایق روی یخ
gondolier U راننده کرجی ونیزی
timer U وقت نگهدار هر راننده
hackney man U راننده درشکه کرایهای
karter U راننده اتومبیل کوچک
motor man U راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
pilot U راننده قایق روی یخ
gondoliers U راننده کرجی ونیزی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pilots U خلبان هواپیما راننده کشتی
provisional driver U راننده تازه کار ارابه
fly man U راننده درشکه تک اسبه کرایهای
piloted U خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
cockpit U محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpits U محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
puntist U راننده کرجی نام دارد
corner crew U متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
pole sitter U راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
road hog U راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
teamster U راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
four in hand U گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
The driver coaxed his bus through the snow. U راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
hit-and-run <idiom> U حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
sidecar U جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
remotely piloted U هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
sidecars U جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
predicted log racing U مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
side car U جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
driver U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
drivers U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
staging light U چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
averted U بیزار کردن بیگانه کردن
avert U بیزار کردن بیگانه کردن
averting U بیزار کردن بیگانه کردن
averts U بیزار کردن بیگانه کردن
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
cab U جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cabs U جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com