Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radiometer
U
رادیو متر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fax
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing
U
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
facsimile
U
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles
U
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
radio telescope
U
رادیو تلسکوپ
radio telescopes
U
رادیو تلسکوپ
sound effects
U
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
disc jockey
U
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockeys
U
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuner
U
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners
U
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
buzz
U
هوم کردن رادیو
buzzed
U
هوم کردن رادیو
buzzes
U
هوم کردن رادیو
buzzing
U
هوم کردن رادیو
radioactive
U
رادیو اکتیو
communication
U
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
decay
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
wireless
U
رادیو
wirelesses
U
رادیو
relay
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays
U
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radio
U
رادیو
radioed
U
رادیو
radioing
U
رادیو
radios
U
رادیو
receptacle
U
ژاک رادیو
receptacles
U
ژاک رادیو
transmission
U
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
transmissions
U
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
sportscaster
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
radial
U
محوری مربوط به رادیو
radials
U
محوری مربوط به رادیو
radio telephone
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radiography
U
عکسبرداری رادیو
broadcasting
U
رادیو
radioactivity
U
رادیو اکتیویته
aerial
آنتن هوایی رادیو
aerials
U
انتن هوایی رادیو
radiogram
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms
U
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
air cell a battery
U
باتری رادیو
airborne radio relay
U
سیستم رادیو رله هوابرد
airwave
U
امواج رادیو و تلویزیون
aligning tool
U
رادیو
neutralizing tool
U
رادیو
banana jack
U
مادگی در رادیو برای دوشاخه
banana pin
U
دو شاخه رادیو
battery receiver
U
رادیو باتری
blooper
U
صدای نامطبوع رادیو
broadcasting station
U
ایستگاه رادیو
inverted l antenna
U
انتن معمولی رادیو
l antenna
U
انتن معمولی رادیو
low tension battery
U
باتری فشار ضعیف رادیو
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
radio frequency choke
U
چوک رادیو
radio prospecting
U
کشف معادن با رادیو
radio relay
U
رادیو رله
radio button
U
دکمه رادیو
radio engineering
U
تکنیک رادیو
radio engineering
U
مهندسی رادیو
radio set
U
دستگاه رادیو
radio star
U
اختر رادیو
radio tube
U
لامپ رادیو
radio wave
U
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
radiobroadcast
U
پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
radiocast
U
توسط رادیو گستردن
radioisotope
U
رادیو اکتیو
radioisotope
U
رادیو ایزوتوپ
radioluminescence
U
رادیو لومینه سانس
radiophotograph
U
انتقال عکس بوسیله رادیو
radiosonde
U
دستگاه رادیو سوند هواسنجی
radiostrontium
U
استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiotelegraph
U
رادیو تلگراف
radiotelephony
U
مکالمه رادیو تلفنی
radiotrician
U
تکنیسین رادیو
radon
U
ماده رادیو اکتیو
receiving set
U
رادیو
schematic diagram
U
نقشه رادیو
skiagraphy
U
رادیو گرافی
spacing impulse
U
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
tuned radio frequency receiver
U
رادیو با بسامد میزان شده
universal receiver
U
رادیو برق و باتری
wave band
U
دسته امواج رادیو
wide area network
U
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
air time
U
زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
U
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
Other Matches
a radio
U
رادیو
tune in
<idiom>
U
پخش از رادیو وتلوزیون
pick up
<idiom>
U
دریافت صدای رادیو و...
on the air
<idiom>
U
بخشاز رادیو وتلوزیون
To turn on the light(radio, T. V).
U
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com