Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ground liaison
U
رابط زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
Other Matches
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
interface
U
رابط
interfaces
U
رابط
copulative
U
رابط
internuncial
U
رابط
connective
U
رابط
connector
U
رابط
liaison
U
رابط
liaisons
U
رابط
point of intersection
U
رابط
adapter
U
رابط
wiring connector
U
رابط
fitting
U
رابط
link
U
رابط
go between
U
رابط
lamp connector
رابط لامپ
box connector
U
رابط جعبه
bent adaptor
U
رابط خمیده
parallel interface
U
رابط موازی
link belt
U
تسمه رابط
liaison officer
U
افسر رابط
interface card
U
کارت رابط
centronics interface
U
رابط موازی
link chain
U
زنجیر رابط
patch cord
U
سیم رابط
journal
U
شفت رابط
journals
U
شفت رابط
connecting cable
U
کابل رابط
trunk line
U
رابط ترانک
standard interface
U
رابط استاندارد
internuncial neuron
U
نورون رابط
internuncio
U
رابط پیک
logical connector
U
رابط منطقی
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
connecting tube
U
لوله رابط
lead in wire
U
سیم رابط
push rod
U
میل رابط
push rod
U
میله رابط
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
high line
U
پل رابط اصلی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
bay
U
پل رابط در پل شناور
bayed
U
پل رابط در پل شناور
baying
U
پل رابط در پل شناور
bays
U
پل رابط در پل شناور
serial interface
U
رابط سری
fuse link
U
رابط فیوز
leads
U
رابط برق
lead
U
رابط برق
link
U
شاخه رابط
connecting rod
U
میله رابط
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
edge connector
U
رابط لبه
fuse wire
U
رابط فیوز
connections
U
میلههای رابط
connector plug
U
دوشاخه رابط
connector switch
U
کلید رابط
continuity equation
U
رابط پیوستگی
interneuron
U
نورون رابط
logical connective
U
رابط منطقی
reducer
U
لوله رابط
feeder canal
U
نهر رابط
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
inductor hose
U
لوله رابط
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
switch position
U
موضع رابط دفاعی
relay post
U
پست رابط ستون
air liaison officer
U
افسر رابط هوایی
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
artillery liaison officer
U
افسر رابط توپخانه
liaises
U
رابط نظامی بودن
liaise
U
رابط نظامی بودن
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
expression
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
liaised
U
رابط نظامی بودن
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaising
U
رابط نظامی بودن
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
test lead
U
رابط برق ازمایش
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
intervening variable
U
متغیر فرضی رابط
cell connector
U
رابط پیل باتری
battery connector
U
رابط پیل باتری
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
commissure
U
بافت عصبی رابط
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
air transport liaison officer
U
افسر رابط ترابری هوایی
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
api
U
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
cylinderical limit gage
U
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
ditch
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc
U
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
floating
U
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
crawl trench
U
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
relations between load, shear and moment
U
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram
U
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative
U
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface
U
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relational database
U
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
eia interface
U
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
line haul
U
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functioned
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
graphs
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group
U
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
earth-bound
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
landed a
U
زمینی
terrene
U
زمینی
terraneous
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
territorial
U
زمینی
agrarian
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
earthly
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
sublunar
U
زمینی
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect
U
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decisions
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege
U
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
ground forces
U
نیروی زمینی
army
U
نیرو زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
ground fire
U
تیر زمینی
earth nut
U
بادام زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
monkey nut
U
بادام زمینی
ground observer
U
دیدبان زمینی
hypogeous
U
زیر زمینی
standard lamps
[British]
U
آباژورهای زمینی
armies
U
نیرو زمینی
landmines
U
مین زمینی
ground nut
U
بادام زمینی
hypogean
U
زیر زمینی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
floor lamp
U
اباژور زمینی
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
floor lamp
[American]
U
آباژور زمینی
ground speed
U
سرعت زمینی
ground return
U
برگشت زمینی
ground return
U
بازتاب زمینی
ground position
U
موقعیت زمینی
standard lamp
[British]
U
آباژور زمینی
floor lamps
[American]
U
آباژورهای زمینی
graze burst
U
ترکش زمینی
ground track
U
مسیر زمینی
ground wave
U
موج زمینی
gully
U
دالان زمینی
gullies
U
دالان زمینی
ground control
U
کنترل زمینی
ground circuit
U
مدار زمینی
gulleys
U
دالان زمینی
ground surveillance
U
تجسس زمینی
hypogeal
U
زیر زمینی
groundling
U
گیاه زمینی
ground waves
U
امواج زمینی
ground position
U
ایستگاه زمینی
subterraneous
U
زیر زمینی
peanut
U
پسته زمینی
overland mail
U
پست زمینی
tater
U
سیب زمینی
murphy
U
سیب زمینی
mail gram
U
پست زمینی
peanut
U
بادام زمینی
earthy
U
زمینی دنیوی
praties
U
سیب زمینی
antenna ground
U
انتن زمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com