Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bent adaptor
U
رابط خمیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
principal line
U
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
curves
U
خط خمیده
geniculate
U
خمیده
in a stooping position
U
خمیده
reclinate
U
خمیده
limber
U
خمیده
inflexed
U
خمیده
superincumbent
U
خمیده
tortile
U
خمیده
curve
U
خط خمیده
curving
U
خط خمیده
pronate
U
خمیده
embowed
U
خمیده
riffler
U
خمیده
curvilinear
U
خمیده
circumflexes
U
خمیده
curvate
U
خمیده
curved
U
خمیده
circumflex
U
خمیده
crooked
U
خمیده
lank
U
خمیده
retorted
U
خمیده
hell bent
U
زیاد خمیده
hell-bent
U
زیاد خمیده
bended kness
U
زانوهای خمیده
decurved
U
خمیده بپایین
joggle shackle
U
بخوی خمیده
camber
U
خمیده کردن
incurvate
U
خمیده کردن
c.q.r. anchor
U
لنگر خمیده
bent bond
U
پیوند خمیده
curved beam
U
تیر خمیده
cambers
U
خمیده کردن
slumped
U
خمیده شدن
circumflex accent
صدای خمیده
slumps
U
خمیده شدن
limber
U
خمیده کردن
slumping
U
خمیده شدن
bent
U
طاق خمیده
slump
U
خمیده شدن
slouchy
U
خمیده تنبل
imbrex
U
کاشی خمیده
bent gun ion trap
U
یونربایی لوله خمیده
siphons
U
لوله خمیده یا شترگلو
curvilinear coordinates
U
مختصات خمیده خط
[ریاضی]
syphons
U
لوله خمیده یا شترگلو
curviform
U
دارای شکل خمیده
siphoned
U
لوله خمیده یا شترگلو
siphon
U
لوله خمیده یا شترگلو
curvilinear ornament
U
زینتکاری با خطوط خمیده
cambers
U
تیریا الوار خمیده و کج
sicklebill
U
مرغان منقار خمیده
syphoned
U
لوله خمیده یا شترگلو
swan neck
U
انتهای خمیده لوله
incurved
U
خمیده سوی درون
camber
U
تیریا الوار خمیده و کج
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
old-style
U
حروف باریک و خمیده به جلو
pigeon toed
U
دارای پنجه خمیده بداخل
retroflex
U
خمیده بعقب قفا رفتن زبان
hagbut
U
نوعی تفنگ شمخال که ته قنداق ان خمیده است
hackbut
U
نوعی تفنگ شمخال که ته قنداق ان خمیده است
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
go between
U
رابط
internuncial
U
رابط
point of intersection
U
رابط
wiring connector
U
رابط
copulative
U
رابط
connective
U
رابط
connector
U
رابط
liaisons
U
رابط
interface
U
رابط
adapter
U
رابط
interfaces
U
رابط
liaison
U
رابط
fitting
U
رابط
link
U
رابط
internuncio
U
رابط پیک
lamp connector
رابط لامپ
internuncial neuron
U
نورون رابط
lead in wire
U
سیم رابط
interneuron
U
نورون رابط
interface card
U
کارت رابط
inductor hose
U
لوله رابط
high line
U
پل رابط اصلی
cylinderical fit
U
رابط استوانهای
edge connector
U
رابط لبه
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
enlarging adapter
U
رابط فزاینده
feeder canal
U
نهر رابط
fuse link
U
رابط فیوز
ground liaison
U
رابط زمینی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
liaison officer
U
افسر رابط
link belt
U
تسمه رابط
lead
U
رابط برق
leads
U
رابط برق
fuse wire
U
رابط فیوز
trunk line
U
رابط ترانک
standard interface
U
رابط استاندارد
connections
U
میلههای رابط
serial interface
U
رابط سری
reducing adaptor
U
رابط کاهنده
reducer
U
لوله رابط
push rod
U
میله رابط
push rod
U
میل رابط
parallel interface
U
رابط موازی
logical connector
U
رابط منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
link chain
U
زنجیر رابط
link
U
شاخه رابط
connector switch
U
کلید رابط
connecting tube
U
لوله رابط
centronics interface
U
رابط موازی
box connector
U
رابط جعبه
bay
U
پل رابط در پل شناور
connecting rod
U
میله رابط
journals
U
شفت رابط
bayed
U
پل رابط در پل شناور
baying
U
پل رابط در پل شناور
bays
U
پل رابط در پل شناور
continuity equation
U
رابط پیوستگی
connecting cable
U
کابل رابط
journal
U
شفت رابط
connector plug
U
دوشاخه رابط
patch cord
U
سیم رابط
opisometer
U
الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
command liaison
U
شبکه رابط یکان
intervening variable
U
متغیر فرضی رابط
cell connector
U
رابط پیل باتری
machine address
U
محل یک شی در رابط ه با مبدا
commissure
U
بافت عصبی رابط
artillery liaison officer
U
افسر رابط توپخانه
test lead
U
رابط برق ازمایش
switch position
U
موضع رابط دفاعی
air liaison officer
U
افسر رابط هوایی
battery connector
U
رابط پیل باتری
relay post
U
پست رابط ستون
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
triatic stay
U
بکسل رابط ناو
liaising
U
رابط نظامی بودن
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
liaised
U
رابط نظامی بودن
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
expression
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
apple desktop interface
U
رابط رومیزی اپل
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
flared fitting
U
رابط قیفی شکل
liaise
U
رابط نظامی بودن
expressions
U
فرمول یا رابط ه ریاضی
liaises
U
رابط نظامی بودن
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
air transport liaison officer
U
افسر رابط ترابری هوایی
api
U
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface
U
وصل کردن از طریق رابط
interfaces
U
وصل کردن از طریق رابط
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cylinderical limit gage
U
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
crawl trench
U
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
floating
U
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc
U
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditch
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches
U
گودال سنگر رابط خندق کندن
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
venn diagram
U
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relations between load, shear and moment
U
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
relative
U
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface
U
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
functioned
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface
U
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
functions
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database
U
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
line haul
U
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
graph
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group
U
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
graphs
U
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
quick disconnect
U
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
decisions
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision
U
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege
U
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
tabled
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com