Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
Other Matches
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
advice code
U
کد قراردادی
conventional
U
قراردادی
contracted
U
قراردادی
based on a contract
U
قراردادی
defoult
U
قراردادی
defaulting
U
قراردادی
contractual
U
قراردادی
bespoke
U
قراردادی
default
U
قراردادی
defaults
U
قراردادی
arbitrary
U
قراردادی
bespoken
U
قراردادی
defaulted
U
قراردادی
agreement water rate
U
نرخ قراردادی اب
arbitrarily
U
بطور قراردادی
contractual liability
U
مسئوولیت قراردادی
contracted weaver
U
بافنده قراردادی
convectional current
U
جریان قراردادی
arbitrary
U
دلبخواه قراردادی
conventions
U
ائین قراردادی
conventional current
U
جریان قراردادی
formal charge
U
بار قراردادی
agreed point
U
نقطه قراردادی
convention
U
ائین قراردادی
To conclude an agreement (contract).
U
قراردادی بستن
prosign
U
علامت قراردادی
unconventional
U
غیر قراردادی
code
U
نشانه قراردادی
phonetic alphabet
U
کلمات قراردادی مخابراتی
legal assistance
U
علایم قراردادی نقشه
base symbol
U
علایم قراردادی مبنا
award a contract
U
قراردادی را واگذار کردن
conventional programming
U
برنامه نویسی قراردادی
hit and miss
<idiom>
U
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
enter into an agreement
U
قراردادی را منعقد کردن
military symbols
U
علایم قراردادی نظامی
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
advice code
U
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
taxiing
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
U
عضو گروه بازیگران قراردادی
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
default setting
U
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
default font
U
فونت پیش فرض یا قراردادی
conventionality
U
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi squadder
U
بازیگر عضو گروه قراردادی
taxi squad
U
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist
U
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem
U
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
relevancy
U
رابطه
contingence
U
رابطه
relevance
U
رابطه
relationships
U
رابطه
relationship
U
رابطه
relation
U
رابطه
respects
U
رابطه
respect
U
رابطه
bond
U
رابطه
correlation
U
رابطه
linkage
U
رابطه
equations
U
رابطه
connection
U
رابطه
equation
U
رابطه
connexions
U
رابطه
linkages
U
رابطه
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
interrelationships
U
رابطه متقابل
liaison
U
رابطه نامشروع
functional relationship
U
رابطه تابعی
mil formula
U
رابطه میلیمی
mil relation
U
رابطه میلیمی
mil relation
U
رابطه میلیم
linear relationship
U
رابطه خطی
interrelationship
U
رابطه متقابل
liaisons
U
بستگی رابطه
liaisons
U
رابطه نامشروع
interrelation
U
رابطه متقابل
functional relation
U
رابطه تابعی
lead lag relation
U
رابطه سبقت
liaison
U
بستگی رابطه
monotonic relation
U
رابطه همسو
sonship
U
رابطه فرزندی
relations of production
U
رابطه تولید
relation learning
U
رابطه اموزی
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
tie
U
رابطه برابری
ties
U
رابطه برابری
positive relation
U
رابطه مثبت
positive relation
U
رابطه مستقیم
relation
U
رابطه نسبت
terms of trade
U
رابطه مبادله
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
negative relation
U
رابطه معکوس
negative relation
U
رابطه منفی
mutual relationship
U
رابطه متقابل
flow formula
U
رابطه جریان
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
causal relationship
U
رابطه علی
commutation relation
U
رابطه جابجایی
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
trade-off
U
رابطه جایگزینی
trade off
U
رابطه جایگزینی
liaising
U
رابطه داشتن
causal link
U
رابطه سببیت
cash nexus
U
رابطه نقدی
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
transitive
U
رابطه مجازی
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
binary relation
U
رابطه دوتایی
bode's relation
U
رابطه بود
liaises
U
رابطه داشتن
liaised
U
رابطه داشتن
incommunicable
U
بدون رابطه
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
correspond
U
رابطه داشتن
correlation
U
ضریب رابطه
definitional equation
U
رابطه تعریفی
corresponded
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
liaise
U
رابطه داشتن
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
stress strain relation
U
رابطه تنش- کرنش
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
break away
U
قطع رابطه کردن
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
cohered
U
رابطه خویشی داشتن
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
coheres
U
رابطه خویشی داشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
cause and effect relationship
U
رابطه علت و معلولی
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
capitulation
U
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
filiation
U
نسل رابطه پدر و فرزندی
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
divisibility relation
U
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
thermoelectric
U
وابسته به رابطه برق وحرارت
to discontinue relations
[with somone]
U
رابطه قطع کردن
[با کسی]
habits
U
روش طرز رشد رابطه
habit
U
روش طرز رشد رابطه
mil rule
U
قانون مربوط به رابطه میلیمی
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
causality
U
رابطه بین علت ومعلول
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com