Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
iron master
U
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
wirework
U
کارخانه سیم سازی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
nailery
U
کارخانه میخ سازی
dockyards
U
کارخانه کشتی سازی
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
ropewalk
U
کارخانه طناب سازی
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
dockyard
U
کارخانه کشتی سازی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
dairy farm
U
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
winery
U
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
moulting
U
پر ریزی موی ریزی
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning directive
U
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor
U
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
planning guidance
U
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
works
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
coopery
U
کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
workhouses
U
کارخانه
shops
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
plant
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
plants
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
factory
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
work
U
کارخانه
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
bookbindery
U
کارخانه صحافی
car factory
U
کارخانه خودروسازی
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
cement plant
U
کارخانه سیمان
installation
U
کارخانه نصب
installations
U
کارخانه نصب
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
manufacturing
U
کارخانه دار
pilot plant
U
کارخانه نمونه
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
manufaturer
U
صاحب کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
power station
U
کارخانه برق
power stations
U
کارخانه برق
shed
U
کارخانه سرپوشیده
gasworks
U
کارخانه گاز
works superintendent
U
مدیر کارخانه
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
plant construction
U
ساختمان کارخانه
siren
U
سوت کارخانه
sirens
U
سوت کارخانه
power house
U
کارخانه برق
industrialists
U
کارخانه دار
lock out
U
تعطیل کارخانه
industrialist
U
کارخانه دار
manufacturers
U
صاحب کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
studios
U
کارگاه کارخانه
studio
U
کارگاه کارخانه
works inspector
U
بازرس کارخانه
factory chimney
U
دودکش کارخانه
gas works
U
کارخانه گاز
sirenic
U
سوت کارخانه
fulling mill
U
کارخانه قصاری
smeltery
U
کارخانه گدازگری
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
cut back
U
تعطیل کارخانه
generating plant
U
کارخانه برق
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
ex mill
U
تحویل در کارخانه
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
ex factory
U
تحویل در کارخانه
spinning
U
کارخانه نخریسی
generating station
U
کارخانه برق
mill
U
کارخانه نورد
mills
U
کارخانه نورد
plants
U
نبات کارخانه
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
electric plant
U
کارخانه برق
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
plant
U
نبات کارخانه
smelting plant
U
کارخانه ذوب
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
lock out
U
بسته شدن کارخانه
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
foundries
U
کارخانه ذوب فلز
creamery
U
کارخانه کره گیری
plant
U
محل کارخانه یا کارگاه
plant
U
ماشین الات کارخانه
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
mills
U
کارخانه اسیاب کردن
foundries
U
کارخانه گداز فلز
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
tinwork
U
کارخانه قلع کاری
metallurgical plant
U
کارخانه ذوب اهن
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
shops
U
کارخانه خرید کردن
stonework
U
کارخانه سنگ بری
foundry
U
کارخانه گداز فلز
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
plants
U
ماشین الات کارخانه
fields
U
خارج اداره یا کارخانه
gas works
U
کارخانه تولید گاز
fielded
U
خارج اداره یا کارخانه
shop
U
کارخانه خرید کردن
field
U
خارج اداره یا کارخانه
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
saw mill
U
کارخانه اره کشی
shopped
U
کارخانه خرید کردن
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
tin smelting plant
U
کارخانه ذوب قلع
iron foundry
U
کارخانه ذوب اهن
printworks
U
کارخانه چیت بافی
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
glassworks
U
کارخانه شیشه گری
energy plant
U
کارخانه تولید نیرو
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
ashery
U
کارخانه نمک قلیاسازی
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
distillery
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
computer aided factory management
U
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
saltern
U
کارخانه یا معدن استخراج نمک
distilleries
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
sawmill
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmills
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
installing
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installs
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
director generals
U
رئیس کل
superiors
U
رئیس
masters
U
رئیس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com