Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
community relations
U
قسمت روابط عمومی
surgeon general
U
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
air branch
U
قسمت امور هوایی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
parol arrest
U
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
service peculiar
U
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
public relations
U
روابط عمومی
public affairs
U
روابط عمومی
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
superiors
U
رئیس
mugwump
U
رئیس
higher up
U
رئیس
syndic
U
رئیس
wardens
U
رئیس
Deans
U
رئیس
superior
U
رئیس
Dean
U
رئیس
head master
U
رئیس
head
U
رئیس
rulers
U
رئیس سر
headsman
U
رئیس
ruler
U
رئیس سر
sheik
U
رئیس
warden
U
رئیس
leader
U
رئیس
commandants
U
رئیس
commandant
U
رئیس
sheiks
U
رئیس
leaders
U
رئیس
headmen
U
رئیس
sheikhs
U
رئیس
headman
U
رئیس
president
U
رئیس
presidents
U
رئیس
administers
U
رئیس
administering
U
رئیس
administered
U
رئیس
administer
U
رئیس
sheikh
U
رئیس
headers
U
رئیس
director generals
U
رئیس کل
director general
U
رئیس کل
master
U
رئیس
directors
U
رئیس
mastered
U
رئیس
provosts
U
رئیس
directors general
U
رئیس کل
administrators
U
رئیس
header
U
رئیس
chiefs
U
رئیس
chairman
U
رئیس
administrator
U
رئیس
superintendent
U
رئیس
chief
U
رئیس
warden
U
رئیس
director
U
رئیس
provost
U
رئیس
chairmen
U
رئیس
masters
U
رئیس
superintendents
U
رئیس
sheikh
U
رئیس خانواده
vice president
U
نایب رئیس
the pro tem chief
U
رئیس موقت
harbour master
U
رئیس بندر
sheik
U
رئیس قبیله
surgeon
U
رئیس بهداری
surgeons
U
رئیس بهداری
sheikhs
U
رئیس قبیله
Prime Minister
U
رئیس الوزرا
Prime Ministers
U
رئیس الوزرا
staff manager
U
رئیس کارگزینی
vice chairman
U
نایب رئیس
sheik
U
رئیس خانواده
veep
U
نایب رئیس
First Lady
U
زن رئیس جمهور
chairperson
U
رئیس جلسه
wharfmaster
U
رئیس بندر
wharfmaster
U
رئیس اسکله
anchor man
U
رئیس گروه
abbot
U
رئیس راهبان
sheikh
U
رئیس قبیله
anchor men
U
رئیس گروه
patriarchs
U
رئیس خانواده
anchormen
U
رئیس گروه
wagon master
U
رئیس قطار
First Ladies
U
زن رئیس جمهور
abbots
U
رئیس راهبان
patriarch
U
رئیس خانواده
chairpersons
U
رئیس جلسه
office manager
U
رئیس اداره
premieres
U
مهمتر رئیس
premiering
U
مهمتر رئیس
magistrate
U
رئیس کلانتری
arches
U
موذی رئیس
magistrates
U
رئیس کلانتری
prefects
U
رئیس فرمانده
prefect
U
رئیس فرمانده
arch-
U
موذی رئیس
arch
U
موذی رئیس
chief of police
U
رئیس شهربانی
office manager
U
رئیس دفتر
speaker of parliament
U
رئیس مجلس
speaker of parliament
U
رئیس پارلمان
chief of state
U
رئیس دولت
premiere
U
مهمتر رئیس
premiered
U
مهمتر رئیس
chief of protocol
U
رئیس تشریفات
shipmaster
U
رئیس کشتی
social secretary
U
رئیس دفتر
wardens
U
رئیس زندان
site manager
U
رئیس کارگاه
warden
U
رئیس زندان
Chiefs of Staff
U
رئیس ستاد
postmasters
U
رئیس پست
postmaster
U
رئیس پست
chieftains
U
رئیس قبیله
dominie
U
رئیس اموزشگاه
beach master
U
رئیس بارانداز
premier
U
مهمتر رئیس
mint master
U
رئیس ضرابخانه
bossing
U
رئیس کارفرما
premiers
U
مهمتر رئیس
mess president
U
رئیس باشگاه
chieftain
U
رئیس قبیله
Chief of Staff
U
رئیس ستاد
vice-chancellors
U
نایب رئیس
post general
U
رئیس کل پست
hierarch
U
رئیس روحانی
vice president
U
معاون
[رئیس]
figureheads
U
رئیس بی نفوذ
figureheads
U
رئیس پوشالی
figurehead
U
رئیس بی نفوذ
heresiarch
U
رئیس رافضیون
communication chief
U
رئیس ارتباطات
podesta
U
رئیس شهربانی
masters of ceremonies
U
رئیس تشریفات
master of ceremonies
U
رئیس تشریفات
emcees
U
رئیس تشریفات
principal
U
رئیس مدیر
phylarch
U
رئیس قبیله
emcee
U
رئیس تشریفات
heguman
U
رئیس دیر
subprincipal
U
نایب رئیس
bosses
U
رئیس کارفرما
gun captain
U
رئیس توپ
gun captain
U
رئیس قبضه
station master
U
رئیس ایستگاه
stationmaster
U
رئیس ایستگاه
stationmasters
U
رئیس ایستگاه
vice chancellor
U
نایب رئیس
vice-chancellor
U
نایب رئیس
bossed
U
رئیس کارفرما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com