English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interrex U رئیس حکومت موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interregnum U دوره حکومت موقتی
interregnums U دوره حکومت موقتی
interregna U دوره حکومت موقتی
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
lord high stew of england U رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
hagiarchy U حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism U حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
paymaster general U رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracy U حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy U حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies U حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism U اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
heptarchical U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic U دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
pro forma U موقتی
treadway U پل موقتی
temporary <adj.> U موقتی
interim U موقتی
provisional <adj.> U موقتی
provisionary U موقتی
makeshift <adj.> U موقتی
flying bridge U پل موقتی
make-shift <adj.> U موقتی
intrim U موقتی
jackleg U موقتی
adinterim U موقتی
extemporaneous U موقتی
provisory <adj.> U موقتی
tentative <adj.> U موقتی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
phantom tumour U باد موقتی
provisionality U جنبه موقتی
provisionality U موقتی بودن
barricades U سنگربندی موقتی
sojourns U اقامت موقتی
temporal U موقتی زودگذرفانی
make shift construction U طرح موقتی
non resident U مقیم موقتی
barricade U سنگربندی موقتی
adjournments U تعطیل موقتی
adjournment U تعطیل موقتی
barricading U سنگربندی موقتی
faddle U سرگرمی موقتی
phantom tumour U برامدگی موقتی
gleaming U تظاهر موقتی
gleamed U تظاهر موقتی
bivouacked U اردوی موقتی
coalitions U اتحاد موقتی
coalition U اتحاد موقتی
gleam U تظاهر موقتی
sojourn U اقامت موقتی
funk hole U پناهگاه موقتی
make do U چاره موقتی
barricaded U سنگربندی موقتی
floating bridge U پل متحرک موقتی
gleams U تظاهر موقتی
bivouacking U اردوگاه موقتی
scrip U رسید موقتی
corners U انحصار موقتی
baste U کوک موقتی
basted U کوک موقتی
scratch file U فایل موقتی
dugout U پناهگاه موقتی
bivouacs U اردوگاه موقتی
bastes U کوک موقتی
sojourner U ساکن موقتی
bivouacs U اردوی موقتی
dugouts U پناهگاه موقتی
bivouac U اردوی موقتی
bivouac U اردوگاه موقتی
house of d. U زندان موقتی
bivouacked U اردوگاه موقتی
bivouacking U اردوی موقتی
cornering U انحصار موقتی
corner U انحصار موقتی
temporary storage U انباره موقتی
temporary structures U ساختمانهای موقتی
sojoiurn U اقامت موقتی
temporary income U درامد موقتی
temporary gauge U اشل موقتی
temporariness U موقتی بودن
palliatives U مسکن موقتی
palliative U مسکن موقتی
non-residents U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
temporary error U خطای موقتی
dump U انبار موقتی اشغالدان
jury sturt U پایه اضافی یا موقتی
recess U تعطیل موقتی تنفس
interim certificates U سند قرضه موقتی
interim dividend U سود سهام موقتی
casual uplift U بالا بردن موقتی
interlocutory U موقتی غیر قطعی
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
interim dividend سود موقتی سهام
casual uplift U بالا رفتن موقتی
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
recesses U تعطیل موقتی تنفس
temporary data set U مجموعه داده موقتی
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
gasoline dump U مخزن موقتی بنزین
booths U پاسگاه یادکه موقتی
frame U هیکل حالت موقتی
booth U پاسگاه یادکه موقتی
hoardings U جمع اوری دیوار موقتی
makeshift U چاره موقتی ادم رذل
epaulement U استحکام موقتی جناحی مترس
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
hoarding U جمع اوری دیوار موقتی
put someone up U به کسی بطور موقتی جا دادن
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
surging U تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
strip U نوار مین گذاری باند فرود موقتی
to have a blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
glitches U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
glitch U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
breastwork U استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
government U حکومت
raj U حکومت
governments U حکومت
administrations U حکومت
administration U حکومت
gynarchy U حکومت زن
dominion U حکومت
gynocracy U حکومت زن
regime U طرز حکومت
plutocracies U حکومت دولتمندان
thalassocracy U حکومت بر دریاها
reigns U حکومت حکمفرمایی
the sabre U حکومت نظامی
misrules U بد حکومت کردن
misruled U بد حکومت کردن
misrule U بد حکومت کردن
gynocracy U حکومت زنان
gynecocracy U حکومت نسوان
gynecocracy U حکومت زنان
fascism U حکومت فاشیستی
gynaecocracy U حکومت زنان
hagiocrasy U حکومت مقدسان
puppet government U حکومت پوشالی
thearchy U حکومت خدایان
theonomy U حکومت خدایی
police state U حکومت پلیسی
police states U حکومت پلیسی
quirinal U حکومت ایتالیا
tyranny U حکومت ستمگرانه
reigned U حکومت حکمفرمایی
regimen U دسته حکومت
rTgimes U طرز حکومت
regimes U طرز حکومت
self goverment U حکومت بر نفس
self goverment U حکومت مستقل
local government U حکومت محلی
hierocracy U حکومت روحانیون
home rule U حکومت ملی
home rule U حکومت داخلی
imperialism U حکومت امپراتوری
autocracy U حکومت مستقل
autocracy U حکومت مطلق
seat of government U مقر حکومت
regimens U دسته حکومت
reign U حکومت حکمفرمایی
stratocracy U حکومت نظامیان
monarchy U حکومت سلطنتی
sword law U حکومت سرنیزه
sword law U حکومت قلدری
monarchies U حکومت سلطنتی
misruling U بد حکومت کردن
coalition government U حکومت ائتلافی
statolatry U حکومت پرستی
despotism U حکومت مطلقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com