Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sake
U
بمنظور
throw in towel
U
پرتاب حوله بمنظور تسلیم شدن
blocks
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
volte face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
blocked
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
volte-face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
To crouch .
U
قوز کردن ( از روی ترس یا بمنظور اختفاء )
freight release
U
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
consumer advertising
U
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
target diving
U
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
futures
U
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
capacitor intel filter
U
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
another
U
دیگری
t' other
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
third
U
به دیگری
tother
U
دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
onother's money
U
پول دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
at second hand
U
از قول دیگری
others
U
متفاوت دیگری
other
U
متفاوت دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
consecutively
U
یکی پس از دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
one after a
U
یکی درپی دیگری
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
unless you are otherwise engaged
U
اگر کار دیگری نداری
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
globally
U
را با دیگری در متن عوض میکند
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
rehousing
U
به جای دیگری اسکان دادن
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
alternate
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
modulus
U
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
That's quite another matter.
U
این که کاملا موضوع دیگری است.
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
migration
U
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
to have a different view of
[ opinion about]
something
U
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
heteronomy
U
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
comparison
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
comparisons
U
یکی از این دو از دیگری سریع تر است
multiplied
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplies
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiply
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
multiplying
U
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
dutch uncle
U
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com