Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is not subject to review
U
دران روا نیست
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
micro
U
ذرهای
micros
U
ذرهای
bimolecular
U
دو ذرهای
monatomic
U
یک ذرهای
atomic
U
ذرهای
trimolecular
U
سه ذرهای
atomical
U
ذرهای
atomistic society
U
جامعه ذرهای
bit string
U
رشته ذرهای
bit rate
U
سرعت ذرهای
bit pattern
U
الگوی ذرهای
within an ace of
U
ذرهای مانده به
bit density
U
تراکم ذرهای
intramolecular
U
درون ذرهای
corpuscular ray
U
پرتو ذرهای
atomistic competition
U
رقابت ذرهای
molecular
U
ملکولی ذرهای
corpuscular radiation
U
تشعشع ذرهای
ace
U
ذرهای مانده
aces
U
ذرهای مانده
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
baudot code
U
رمز پنج ذرهای
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
not a scrap is left
U
ذرهای باقی نمانده است
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
oh, by the way
U
ها راستی
indeed
U
راستی
verities
U
راستی
verity
U
راستی
in sad earnest
U
راستی
in reality
U
راستی
probity
U
راستی
rectitude
U
راستی
fidelity
U
راستی
sooth
U
راستی
truth
U
راستی
truths
U
راستی
really
U
راستی
straightness
U
راستی
is that so?
U
راستی
the trusty is that i forgot it
U
راستی
your truly
U
راستی
by the bye
U
راستی
plumbness
U
راستی
verticality
U
راستی
uprightness
U
راستی
i say
U
راستی !
troth
U
راستی
rightness
U
راستی
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
rectitude
U
راستی درستی
veracity
U
راستی صحت
integrity
U
راستی تمامیت
damchi
U
راستی و درستی
right winger
U
جناح راستی
rightism
U
جناح راستی
right-winger
U
جناح راستی
rightists
U
جناح راستی
right-wingers
U
جناح راستی
indeed
U
اره راستی
rightist
U
جناح راستی
octad
U
جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
By the way . Incidentally.
U
راستی ( تا فراموش نکردم )
uprightaess
U
درستی راستی عدالت
in the interests of truth
U
برای خاطر راستی
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
virtual temperature
U
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
he was very kind indeed
U
راستی چه اندازه مهربان بود
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
It is indeed a pity
U
راستی که خیلی حیف است
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
to mince matters
U
از گفتن راستی فرو گذار کردن
mc carthyism
U
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
therein
U
دران
offing
U
دران نزدیکی ها
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
slideway
U
راهی که دران سر
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
then
U
انگاه دران هنگام
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
coulisse
U
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
he is a proficient that art
U
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
turbulent flow
U
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
polygram
U
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
registers
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
vasculum
U
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
to prove an a
U
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
handy dandy
U
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinades
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinaded
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinade
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
positive economics
U
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
compound bending
U
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
replenishing phase
U
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression
U
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com