Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aboveboard
U
پوست کنده
picked
U
پوست کنده
in plain english
U
پوست کنده
hulled
U
پوست کنده
husked
U
پوست کنده
peeled
U
پوست کنده
ptisan
U
گندم پوست کنده
plainer
U
ساده پوست کنده
shelled almond
U
بادام پوست کنده
plainest
U
ساده پوست کنده
plains
U
ساده پوست کنده
make no bones about something
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
talk turkey
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
plain
U
ساده پوست کنده
she is a peach
U
هلوی پوست کنده است
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
gigot
U
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
groat
U
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
plainspoken
U
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
saw yer
U
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
scale
U
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
ripe
U
پخته
riper
U
پخته
ripest
U
پخته
underdone
U
کم پخته
terracotta
U
گل پخته
coction
U
پخته
boiled
U
پخته شده
sunbaked
U
افتاب پخته
slack baked
U
نیم پخته
sodden
U
نیم پخته
well done
U
خوب پخته
dough baked
U
نیم پخته
samel
U
نیم پخته
burnt brick
U
خشت پخته
biffin
U
سیب پخته
fired brick
U
اجر پخته
half baked
U
نیم پخته
soden
U
نیم پخته
spatchcock
U
بشتاب پخته
half-baked
U
نیم پخته
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
warmed over
U
دوباره پخته شده
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
it is half cooked
U
نیم پخته است
arch brick
U
اجر زیاد پخته
convenience food
U
خوراک پیش پخته
it was cooked to rags
U
انقدر پخته شدکه له شد
underdo
U
نیم پخته کردن
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
hard baked
U
سفت پخته شده
liverwurst
U
سوسیس جگر پخته
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
underbaked
U
نیم پخته ناپخته
rare
U
لطیف نیم پخته
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
rarer
U
لطیف نیم پخته
sunny side up
U
فقط یک طرفش پخته
rarest
U
لطیف نیم پخته
boild egg
U
تخم مرغ پخته
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
boild egg hard
U
تخم مرغ پخته سفت
stroganoff
U
گوشت پخته نازک با خردل
overdone
U
خیلی پخته و سرخ شده
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
body brick
U
اجر خوب پخته شده
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
first class brick
U
اجر خوب پخته شده
warmed over
U
زیادتر ازمعمول پخته شده
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
pale brick
U
اجری که خوب پخته نشده است
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
Cooked vegetables digest easily.
U
سبزی پخته زود هضم است.
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
well done
[fully cooked]
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
baked beans
U
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
peel
U
پوست انداختن پوست
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
waffled
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
parfait
U
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
chumps
U
کنده
stock
U
کنده
stubbed
U
کنده
blocked
U
کنده
chunks
U
کنده
chunk
U
کنده
stubs
U
کنده
stub
U
کنده
stubbing
U
کنده
stocked
U
کنده
block aead
U
سر کنده
chump
U
کنده
graven
U
کنده
clogged
U
: کنده
knockstone
U
کنده
clogs
U
: کنده
block
U
کنده
dugout dewelling
U
کنده
anvil stock
U
کنده
blocks
U
کنده
clog
U
: کنده
timber
U
کنده
bloc
U
کنده
log
U
کنده
logs
U
کنده
bilboes
U
کنده
pulled
U
کنده
blocs
U
کنده
processed silk
U
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
frankly
U
رک وپوست کنده
graving
U
کنده کاری
wooden anvil stock
U
کنده چوب
glyptics
U
کنده کاری
in intaglio
U
بشکل کنده
dugout
U
کنده شده
dugouts
U
کنده شده
trunk
U
کنده درخت
trunks
U
کنده درخت
unstuck
U
کنده شده
grits
U
جوپوست کنده
leg lift and side roll
U
کنده سرانبون
leg pickup
U
کنده کشی
near leg and craddle
U
کنده گوسفندانداز
blockette
U
کنده کوچک
plummer block
U
کنده محور
block size
U
اندازه کنده
block mark
U
نشان کنده
block length
U
درازای کنده
plummer block
U
کنده شفت
deblock
U
شکستن کنده
logrolling
U
کنده غلتانی
deblocking
U
کنده شکنی
engravers
U
کنده کار
engraver
U
کنده کار
log
U
کنده چوب
stumps
U
کنده درخت
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
stumping
U
کنده درخت
stumped
U
کنده درخت
stump
U
کنده درخت
carver
U
کنده کار
control block
U
کنده کنترل
stumpy
U
پر از کنده درخت
ingraving
U
کنده کاری
inside sarma
U
انواع کنده رو
entry block
U
کنده مدخل
building blocks
U
بنا کنده
building blocks
U
کنده ساخت
logs
U
کنده چوب
building block
U
بنا کنده
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
building block
U
کنده ساخت
olympic lift
U
کنده یک چاک
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
flump
U
تلوتلوخوردن کنده زدن
chalcogrophy
U
کنده کاری روی مس
cutting chisel
U
اسکنه کنده کاری
loggats
U
کنده کوچک دیرک
break ground
U
لنگر از زمین کنده شد
groats
U
گندم یاجوپوست کنده
I had a very hard time ot it.
U
دراینکار پوستم کنده شد
Bluntly. Without mincing words.
U
صاف وپوست کنده
loggets
U
کنده کوچک دیرک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com