English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
to sweat coins U مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
erosion U فرسایش
fraying U فرسایش
depletion U فرسایش
abrasions U فرسایش
wears U فرسایش
abrasion U فرسایش
wear U فرسایش
attrition U فرسایش
bioerosion U فرسایش زیستی
rill erosion U فرسایش شیاری
spark erossion U فرسایش الکتریکی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
selective erosion U فرسایش انتخابی
shore erosion U فرسایش ساحلی
beach erosion U فرسایش ساحلی
natural erosion U فرسایش طبیعی
erosive U فرسایش دهنده
erosion control U جلوگیری از فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
erodible U قابل فرسایش
scuffed U خراش فرسایش
scuff U خراش فرسایش
erodibility U قابلیت فرسایش
electro erosion U فرسایش الکتریکی
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
gully erosion U فرسایش خندقی
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
precession U فرسایش لوله
concrete erosion U فرسایش بتن
internal erosion U فرسایش داخلی
sever erosion U فرسایش نابهنجار
weathering U فرسایش در اثرهوا
surface erosion U فرسایش سطحی
scuffs U خراش فرسایش
attrition U فرسایش نیروها
sheet washing U فرسایش سطحی
soil erosion U فرسایش خاک
pot hole U دیگ فرسایش
weathring test U ازمایش فرسایش
wind erosion U فرسایش بادی
erosion U فرسایش وسایل
sheet washing U فرسایش رویی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
attenuation U فرسایش انرژی موج
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
consequent U نتیجه
sequent U نتیجه
sequitur U نتیجه
affects U نتیجه
thanks to..... U در نتیجه
conclusion U نتیجه
sequela U نتیجه
to no purpose U بی نتیجه
conclusions U نتیجه
growth U نتیجه
product U نتیجه
ineffectual U بی نتیجه
result U نتیجه
frustrated U بی نتیجه
affect U نتیجه
products U نتیجه
outgrowth U نتیجه
afterclap U نتیجه
resulting U نتیجه
growths U نتیجه
resulted U نتیجه
whereupon U که در نتیجه ان
harvested U نتیجه
educt U نتیجه
of no issue U بی نتیجه
payoff U نتیجه
outgrwth U نتیجه
ineffetual U بی نتیجه
payoffs U نتیجه
indeterminate U بی نتیجه
inferences U نتیجه
inference U نتیجه
inconsequent U بی نتیجه
inconseqential U بی نتیجه
inconsecutive U بی نتیجه
rest U نتیجه
eduction U نتیجه
effectless U بی نتیجه
harvests U نتیجه
decisions U نتیجه
ineffective U بی نتیجه
decision U نتیجه
inconclusive U بی نتیجه
run into <idiom> U نتیجه
issueless U بی نتیجه
harvest U نتیجه
rests U نتیجه
consequence U نتیجه
effect U نتیجه
outcomes U نتیجه
thanks U در نتیجه
upshot U نتیجه
abortive U بی نتیجه
resultful U پر نتیجه
outcome U نتیجه
effected U نتیجه
in the sequel U در نتیجه
effecting U نتیجه
consequences U نتیجه
turn out <idiom> U نتیجه ،پایان
talk out of <idiom> U به نتیجه نرسیدن
denouements U نتیجه نمایش
knock one's head against the wall <idiom> U کاربی نتیجه
to drawa conclusion U نتیجه گرفتن
generalisations U نتیجه کلی
to be dashed to the ground U به نتیجه نرسیدن
dTnouements U نتیجه نمایش
denouement U نتیجه نمایش
generalizations U نتیجه کلی
side-effect U نتیجه جانبی
corollary U نتیجه فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com