Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
requirement
U
مورد نیاز
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
combat essential
U
مورد نیاز حتمی رزمی
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
You are needed . They need you .
U
وجود شما مورد نیاز است
supplying
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplied
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
supply
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
end item
U
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
thin
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
U
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overlay
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlays
U
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
extract
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
processes
U
نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extracted
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
process
U
نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
logic seeking
U
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
monofuel
U
سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
In regard to the proposed changes I think we need more information.
U
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
master
U
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
mastered
U
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
masters
U
رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
just in time
U
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
MIDI setup map
U
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
hit on the fly printer
U
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
null cycle
U
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
card
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
U
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
inherent addressing
U
دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
subschema
U
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
running spare
U
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
resource
U
یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
extracted
U
حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extract
U
حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracting
U
حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracts
U
حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
mismatch
U
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
monetary reserves
U
ذخائر پولی
foreign reserves
U
ذخائر خارجی
idle reserves
U
ذخائر بیکار
estimated reserves
U
ذخائر براوردی
excess reserves
U
ذخائر اضافی
natural reserves
U
ذخائر طبیعی
idle reserves
U
ذخائر بلااستفاده
international reserves
U
ذخائر بین المللی
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
LUT
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
needing
U
نیاز
needed
U
نیاز
demanded
U
نیاز
need
U
نیاز
self sufficing
U
بی نیاز
demand
U
نیاز
requirement
U
نیاز
need
U
نیاز
demand
U
نیاز
want
U
نیاز
needless
U
بی نیاز
self-sufficient
U
بی نیاز
demands
U
نیاز
requirement
U
نیاز
self contained
U
برون بی نیاز
self-evident
U
بی نیاز از اثبات
n achievement
U
نیاز پیشرفت
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
succorance need
U
نیاز مهرطلبی
cognizance need
U
نیاز شناخت
capital requirement
U
نیاز سرمایه
felt need
U
نیاز هشیار
agamic
U
بی نیاز ازتخم نر
quasi need
U
شبه نیاز
necessity
U
نیاز نیازمندی
affiliation need
U
نیاز پیوندجویی
sweet nothings
U
راز و نیاز
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
urgency of need
U
ضرورت نیاز
prerequisites
U
پیش نیاز
social need
U
نیاز اجتماعی
structural requirement
U
نیاز استاتیکی
achievement need
U
نیاز پیشرفت
prerequisite
U
پیش نیاز
construction need
U
نیاز سازندگی
n affiliation
U
نیاز پیوندجویی
demanded
U
نیاز احتیاج
nurturance need
U
نیاز مهرورزی
demand
U
نیاز احتیاج
want
U
نقصان نیاز
wanted
U
نقصان نیاز
demands
U
نیاز احتیاج
need gratification
U
ارضای نیاز
manifest need
U
نیاز اشکار
deference need
U
نیاز دنباله روی
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
obviating
U
رفع نیاز کردن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
dominance need
U
نیاز سلطه گری
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
self sufficient
U
مستغنی بی نیاز از غیر
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
obviates
U
رفع نیاز کردن
obviated
U
رفع نیاز کردن
obviate
U
رفع نیاز کردن
defendance need
U
نیاز خویشتن پایی
criminal court
U
راز و نیاز کردن
custom ROM
U
مین نیاز مشتری
notation
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
overproduce
U
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
addressing
U
بدون نیاز به موارد خاص
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
iam in bad
U
بسیار نیاز مند هشتم
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
netblock
U
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
postfix
U
و نیاز به کروشه را از بین می برد.
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notations
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
post free
U
بدون نیاز به تمبر زدن
short
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shortest
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shorter
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
customer
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
real time
U
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
elastic buffer
U
اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
buffer
U
بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
demands
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
These statistics speak for themselves.
U
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
demanded
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
dynamically
U
بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamic
U
بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
customising
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
auto
U
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
U
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
cpu
U
کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
static
U
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com