English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
switch U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
plugs U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plugging U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plug U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
modulo arithmetic U شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
synchronous U حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
out of <idiom> U باقی نمانده
literal U چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
She has very little color. U رنگ بصورتش نمانده
get out of the way <idiom> U چیزی به مانع نمانده
not a scrap is left U ذرهای باقی نمانده است
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. U چیزی نمانده بود کشته بشوم
he was all but adrowneed U چیزی نمانده بودکه غرق شود
He just missed going to jail. U چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
It is all over between them . They are thru with each other . U بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
The darkest hour is that before the down. <proverb> U تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
synchronism U هم وقتی
ever since U از وقتی که
until U وقتی که
some time U یک وقتی
until U تا وقتی که
some time or other U یک وقتی
somewhen U در یک وقتی
since U از وقتی که چون که
there is a time for everything U هرکاری وقتی
on request U وقتی که درخواست بشود
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
it never rains but it pours U وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
do not go in an u. hour U وقتی که ساعت بداست نروید
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
lapped U زانوی کسی وقتی که می نشینند
i shudder to think U میلرزم وقتی بفکر می افتم
lap U زانوی کسی وقتی که می نشینند
associated file U وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated document U وقتی فایل را انتخاب می کنید
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
duopoly U وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
It was only when she rang up [called] that I realized it. U تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
token U یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
souvenir U یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
When the shit hits the fan. <idiom> U وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ]
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
paper fed U که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
It makes me sick just thinking about it! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
peach and straddle U وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
He was utterly devastated when his wife left him. U وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
backgrounds U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
speech U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
background U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
equivalence U تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
actions U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
joint denial U تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
opened U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
case U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
scrolls U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
notepad U بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
cases U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
scroll U برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
permanent U رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
notepads U بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pre U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre- U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
repetitive strain injury U دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
auto U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
non volatile U رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
autos U امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
repetitive stress injury U دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
AUTOEXEC.BAT U فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
right U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righting U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
logs U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
hermaphroditus U پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
log U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
timeout U 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
buffering U دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com