English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
advance observer U دیدبان مقدم
forward observer U دیدبان مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
look out U دیدبان
signal man U دیدبان
signalman U دیدبان
spotter U دیدبان
watching U دیدبان
watches U دیدبان
watched U دیدبان
watch U دیدبان
advance observer U دیدبان جلو
air observer U دیدبان هوایی
forward observer U دیدبان جلو
tactical air observer U دیدبان هوایی
spotter U دیدبان جلو
mirador U برج دیدبان
ground observer U دیدبان زمینی
spotter U دیدبان توپخانه دریایی
tactical air observer U دیدبان تاکتیکی هوایی
surveillant U مراقبت کننده دیدبان
direction board U پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
angle t U زاویه راسی بین خط دیدبان و خط هدف
wings U نشان دارای دو بال که بهوانورد یا توپچی و دریانورد یا دیدبان کارازموده داده میشود
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
prior to U مقدم بر
proleptic U مقدم
previous U مقدم
preferent U مقدم
preeminent U مقدم
precedent U مقدم
premiere U مقدم
premiered U مقدم
premieres U مقدم
premiering U مقدم
headmost U مقدم
precedents U مقدم
antecessor U مقدم
advancing U مقدم
premiers U مقدم
premier U مقدم
beforehand U مقدم بر
aforehand U مقدم
leading U مقدم
frontline U خط مقدم
prior U مقدم
preferred U مقدم
advances U مقدم
advance U مقدم
first U یکم مقدم
leading edge U لبه مقدم
precedents U ماقبل مقدم
front lines U خطوط مقدم
front lines U خط مقدم جبهه
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
forward command post U پاسگاه مقدم
leading zero U صفر مقدم
preferent claims U دعاوی مقدم
advanced U جلویی مقدم
precedent U ماقبل مقدم
forgoing U مقدم بودن بر
precedents U مقدم بر مسبوق به
preferred shares U سهام مقدم
leading zeros U صفرهای مقدم
vaward U مقدم پیشقراول
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
precedent U مقدم بر مسبوق به
antecedent U مقدم مقدمه
forwent U مقدم بودن بر
antecedents U مقدم مقدمه
preferential U مقدم ترجیحی
gilt edged U مقدم ممتاز
precedes U مقدم بودن
precede U مقدم بودن
foregoes U مقدم بودن بر
forgone U مقدم بودن بر
transposing U مقدم وموخرکردن
transposes U مقدم وموخرکردن
transpose U مقدم وموخرکردن
preoccupations U کار مقدم
preoccupation U کار مقدم
forgoes U مقدم بودن بر
forego U مقدم بودن بر
gilt-edged U مقدم ممتاز
entrepreneurs U مقدم کمپانی
apriori U مقدم بر تجربه
entrepreneur U مقدم کمپانی
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
primer U ماده منفجره مقدم
primers U ماده منفجره مقدم
acorns U گروه امادی مقدم
forward air controller U نافر مقدم هوایی
acorn گروه آمادی مقدم
aircontroller U نافر مقدم هوایی
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
permute U مقدم و موخر کردن
gilt edge U مقدم درجه اول
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
it takes of the others U بردیگران مقدم است
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com