Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
expansion interface
U
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap
U
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
bells and whistles
U
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
peripheral
U
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
side effect
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
by-effect
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
adverse reaction
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
spillover effect
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
fall-out
[side effect]
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
byeffect
U
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
espial
U
دیدبانی
observations
U
دیدبانی
observation
U
دیدبانی
watch tower
U
برج دیدبانی
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
beacons
U
برج دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
loophole
U
سوراخ دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی بصری
report
U
گزارش دیدبانی
beacon
U
برج دیدبانی
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
reports
U
گزارش دیدبانی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
observation
U
دیدبانی اتش
observations
U
دیدبانی اتش
neglects
U
دیدبانی نکنید
ground observation
U
دیدبانی زمینی
reported
U
گزارش دیدبانی
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
air observation
U
دیدبانی هوایی
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
observation post
U
پست دیدبانی
observation sector
U
قطاع دیدبانی
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
neglect
U
دیدبانی نکنید
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglecting
U
دیدبانی نکنید
visual observation
U
دیدبانی با چشم
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
army of observation
U
عده دیدبانی
observing
U
دیدبانی کردن
observing sector
U
منطقه دیدبانی
observes
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
watchtowers
U
برج دیدبانی
watchtower
U
برج دیدبانی
observe
U
دیدبانی کردن
observing sector
U
قطاع دیدبانی
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
spillover effect
U
اثر جانبی
secondary effect
U
اثر جانبی
fall-out
[side effect]
U
اثر جانبی
lateral
U
جانبی
accessory
U
جانبی
byeffect
U
اثر جانبی
by-effect
U
اثر جانبی
adverse reaction
U
اثر جانبی
contour line
U
خط جانبی
sidelong
U
جانبی
bilateral
U
دو جانبی
laterad
U
جانبی
lateral inversion
U
معکوس جانبی
ancillary equipment
U
تجهیزات جانبی
flank speed
U
سرعت جانبی
auxiliary equipment
U
تجهیزات جانبی
i/o
U
وسیله جانبی
ancillary equipment
U
وسیله جانبی
laterality
U
برتری جانبی
lateral load
U
بار جانبی
cross wind
U
باد جانبی
end gable
U
نمای جانبی
device
U
وسیله جانبی
accessory
U
وسیله جانبی
lateral shifts
U
تغییرات جانبی
dorsolateral
U
پشتی و جانبی
side effect
U
اثر جانبی
lateral fissure
U
شیار جانبی
side-effects
U
اثر جانبی
aisles
U
جانبی صحن
devices
U
وسیله جانبی
lateral control
U
کنترل جانبی
side-effect
U
نتیجه جانبی
side-effects
U
نتیجه جانبی
aisle
U
جانبی صحن
lateral dispersion
U
پراکندگی جانبی
lateral buckling
U
کمانکش جانبی
side-effect
U
اثر جانبی
side effect
U
نتیجه جانبی
lateral dominance
U
برتری جانبی
input/output
U
وسیله جانبی
lateral shifts
U
حرکت جانبی
ventrolateral
U
بطنی و جانبی
side view
U
نمای جانبی
side reaction
U
واکنش جانبی
unit
U
وسیله جانبی
units
U
وسیله جانبی
by-effect
U
نتیجه جانبی
byeffect
U
نتیجه جانبی
fall-out
[side effect]
U
نتیجه جانبی
secondary effect
U
نتیجه جانبی
spillover effect
U
نتیجه جانبی
side friction
U
اصطکاک جانبی
sideband
U
باندهای جانبی
wing wall
U
دیواره جانبی
spillover effects
U
آثار جانبی
trilaterality
U
حالت سه جانبی
sideways sum
U
مجموع جانبی
peripheral
U
دستگاه جانبی
sidelooking airborne radar
U
رادار جانبی
byeffect
U
عوارض جانبی
side circuit
U
مدار جانبی
side chain
U
زنجیر جانبی
adverse reactions
U
آثار جانبی
oblique fire
U
اتش جانبی
by-effects
U
آثار جانبی
byeffects
U
آثار جانبی
secondary effects
U
آثار جانبی
marginal bund
U
خاکریز جانبی
side effects
U
آثار جانبی
lateral yield
U
له شدگی جانبی
lateral surface
U
سطح جانبی
side group
U
گروه جانبی
peripherals
U
دستگاههای جانبی
by-effects
U
اثرهای جانبی
lateral pressure
U
فشار جانبی
byeffects
U
اثرهای جانبی
side effects
U
اثرهای جانبی
spillover effects
U
اثرهای جانبی
adverse reactions
U
اثرهای جانبی
adverse reaction
U
نتیجه جانبی
secondary effects
U
اثرهای جانبی
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
angle of sideslip
U
زاویه لغزش جانبی
peripheral controller
U
کنترل کننده جانبی
angle of sideslip
U
زاویه انحراف جانبی
side-effects
U
اثرجانبی نتیجه جانبی
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
crab
U
حرکت جانبی ناو
crabs
U
حرکت جانبی ناو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com