English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
Other Matches
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
joined U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
wive U ازدواج کردن
marries U ازدواج کردن
to take to wife U ازدواج کردن با
join U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
spousal U ازدواج
hymen U ازدواج
matrimony U ازدواج
hymens U ازدواج
marriageable age U ازدواج
marriage U ازدواج
marriages U ازدواج
civil marriages U ازدواج محضری
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
mesalliance U ازدواج با زیردستان
single U ازدواج نکرده
match U ازدواج زورازمایی
civil marriage U ازدواج محضری
marriage registry U دفتر ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
affiance U پیمان ازدواج
gamophobia U ازدواج هراسی
premarital U پیش از ازدواج
sole U ازدواج نکرده
soles U ازدواج نکرده
wedder U ازدواج کننده
marriage bed U قباله ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
remarriage U ازدواج مجدد
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
misogamy U ازدواج ستیزی
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
wedded U ازدواج کرده
remarriages U ازدواج مجدد
misogamy U بیزاری از ازدواج
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
nullity of marriage U بطلان ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
matrimonial U مربوط به ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
registration of marriage U ثبت ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
newlywed U تازه ازدواج کرده
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
nubile U قابل ازدواج و همسری
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it U برای کردن ان
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
enabled U تهیه کردن برای
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
enable U تهیه کردن برای
enables U تهیه کردن برای
so as to quiet him U برای ارام کردن او
enabling U تهیه کردن برای
to grub U جستجو کردن [برای]
to grub U زیر و رو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
to grub about U زیر و رو کردن [برای]
prone to do something آماده کردن برای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com