Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
Other Matches
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
acted
U
کردار
conation
U
کردار
act
U
کردار
karma
U
کردار
exploit
U
کردار
exploits
U
کردار
exploiting
U
کردار
deed
U
کردار
actions
U
کردار
action
U
کردار
conduct
U
کردار
conducted
U
کردار
conducting
U
کردار
deeds
U
کردار
conducts
U
کردار
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
economic behaviour
U
کردار اقتصادی
ethologist
U
کردار شناس
issues
U
کردار اولاد
ethology
U
کردار شناسی
issued
U
کردار اولاد
issue
U
کردار اولاد
iniquitous deeds
U
کردار زشت یا شریرانه
jests
U
کردار طعنه زدن
jest
U
کردار طعنه زدن
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
well doing
U
نیکو کار درست کردار
amnestic apraxia
U
کردار پریشی یاد زدایشی
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
gaffe
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
mind your p's and qs
U
در گفتار و کردار خود بهوش باشید
embarrassing clanger
[British E]
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
to suit the action to the word
U
کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
to change somebody's ways
U
رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
deed
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
I was told ...
U
به من گفته شد ...
dite
U
گفته
sentence
U
گفته
dixit
U
گفته
sentencing
U
گفته
parol
U
گفته
sayings
U
گفته
saying
U
گفته
dicta
U
گفته
statements
U
گفته
statement
U
گفته
doctrines
U
گفته
sentences
U
گفته
doctrine
U
گفته
evangelic
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
that was said above
U
که درفوق گفته شد
spoken
U
گفته شده
told
U
گفته شده
bywords
U
گفته اخلاقی
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
byword
U
گفته اخلاقی
unsay
U
گفته نشدن
maxim
U
گفته اخلاقی
maxims
U
گفته اخلاقی
so saying
U
اینرا گفته
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
laconism
U
گفته پر مغز
statement
U
گفته بیانیه
statements
U
گفته بیانیه
missatement
U
گفته نادرست
he is said to have fled
U
گفته اند
tag
U
گفته مبتذل
tags
U
گفته مبتذل
ipsedixit
U
گفته محض
said
U
گفته شده
that was said above
که دربالا گفته شد
ipso dixit
U
گفته محض
game theory
U
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
ipso dixit
U
او خود گفته است
it is truly said
U
راست گفته اند
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
ipsedixit
U
خود او گفته است
it is well said
U
خوب گفته اند
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
foregoning
U
پیش گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
above said
U
بالا گفته شده
divers statements
U
گفته هایی چند
aforesid
U
پیش گفته شده
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
gymnopaedic
U
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
praecocial
U
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbled
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
U
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
auxiliaries
U
نیست
auxiliary
U
نیست
secondary
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
he takes no notice of it
U
نیست
It's not new.
نو نیست.
storage
U
می نیست
it is well enough
U
بد نیست
temporary storage
U
می نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
isn't
U
نیست
aint
U
نیست
heddle rod
U
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
that depends
U
معلوم نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
inextinct
U
نیست نشده
it is immaterial
U
چیزی نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
you are written
U
حق با شما نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
it's only me
U
کسی نیست
he is not in it
U
داخل نیست
niet le fait
U
کار او نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
needn't
U
لازم نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com