English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buffer state U دولت حایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
becket U حایل
saddle U حایل
partition U حایل
partitions U حایل
fender U حایل
saddles U حایل
braced U حایل
brace U حایل
saddled U حایل
obstructor U حایل
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
curved brace U حایل منحنی
coverings U حایل شدن
cover U حایل شدن
covers U حایل شدن
corner-brace U حایل کوتاه
shore U تیر چوبی حایل
shores U تیر چوبی حایل
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
fender U بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
respublica U دولت
mammon U دولت
governments U دولت
government U دولت
state- U دولت
power U دولت
stated U دولت
states U دولت
stating U دولت
powered U دولت
powering U دولت
powers U دولت
state U دولت
state budget U بودجه دولت
public servant U مستخدم دولت
government budget U بودجه دولت
government stock U سهام دولت
the body politic U ملت و دولت
government treasury U خزانه دولت
state government U دولت مرکزی
state property U دارائی دولت
government expenditures U هزینههای دولت
territory of state U قلمرو دولت
Kremlin U دولت شوروی
head of the state U رئیس دولت
national state U دولت ملی
money bag U دارایی دولت
military government U دولت نظامی
mandatary U دولت قیم
forfeit to the state U ضبط دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
Ottawa U دولت کانادا
pillars of the state U ارکان دولت
independent state U دولت مستقل
enemy state U دولت دشمن
public debt U بدهی دولت
puppet government U دولت پوشالی
nation-states U دولت ملی
nation-state U دولت ملی
nation state U دولت ملی
quirinal U دولت ایتالیا
chief of state U رئیس دولت
the policy of the government U رویه دولت
stating U دولت استان
states U دولت استان
stated U دولت استان
stateless U بی دولت بی وطن
state- U دولت استان
government department U وزارتخانه دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
cabinet U هیات دولت
cabinets U هیات دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
govt U government دولت
Whitehall U دولت انگلیس
office-holders U کارمند دولت
totaliarian state U دولت توتالیتر
vassal atate U دولت پوشالی
war state U دولت جنگی
Warsaw U دولت لهستان
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
Downing Street U دولت انگلیس
official U کارمند دولت
mafia U دولت ستیزی
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
state U دولت استان
office-holder U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
mafias U دولت ستیزی
the policy of the government U سیاست دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
plateform U اعلامیه سیاست دولت
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
secret service money U اعتبار سری دولت
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holders U صاحب منصب دولت
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
peculation U دستبرد در مال دولت
protected state U دولت تحت الحمایه
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
vassal atate U دولت دست نشانده
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
dependent state U دولت غیر مستقل
secret service U دستگاه محرمانه دولت
most favoured nation U دولت کامله الوداد
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinet U کابینه هیئت دولت
subsidy U کمک بلاعوض دولت
family allowances U کمک دولت به خانوارها
federal authorities U قدرت دولت متحده
federalist U طرفدار دولت فدرال
secret services U دستگاه محرمانه دولت
federalism U اصل دولت ائتلافی
federal council U مجلس دولت متحده
welfare state U دولت بهبود بخش
bounties U کمک اقتصادی دولت
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
mafias U سازمان سری دولت ستیز
porte U باب عالی دولت عثمانی
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
mafia U سازمان سری دولت ستیز
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs U دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
subvention U اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com