English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
limitation period U دوره محدودیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
circumscription U محدودیت
incomprehensiveness U محدودیت
constraints U محدودیت ها
narrowness U محدودیت
restrictions U محدودیت
finiteness U محدودیت
finitude U محدودیت
restriction U محدودیت
constraint U محدودیت
restraint U محدودیت
limitation U محدودیت
limitations U محدودیت
restraints U محدودیت
restrictionism U سیاست محدودیت
fire restriction U محدودیت اتش
restraint of trade U محدودیت تجارت
restriction of range U محدودیت دامنه
exchange restriction U محدودیت ارزی
exclusiveness U محدودیت انحصار
tie up <idiom> U محدودیت استفاده
in line <idiom> U با محدودیت متداول
monetary deflation U محدودیت پولی
restriction of imports U محدودیت واردات
time bar U محدودیت زمانی
monetary restriction U محدودیت پولی
import restriction U محدودیت واردات
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
trade restriction U محدودیت تجاری
free play U بدون محدودیت
wage constraint U محدودیت دستمزد
freely U بدون محدودیت
constraint of supply U محدودیت امادی
age limit U محدودیت سنی
restrictions U منع محدودیت
limitable U محدودیت پذیر
exchange restricition U محدودیت ارزی
economic stringency U محدودیت اقتصادی
budget constraint U محدودیت بودجه
appropriation limitation U محدودیت بودجه
time limit U محدودیت زمانی
capital constraint U محدودیت سرمایه
time limits U محدودیت زمانی
economic constraint U محدودیت اقتصادی
restriction U منع محدودیت
compute bound U محدودیت محاسباتی
budget constaint U محدودیت بودجهای
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
parochialism U محدودیت در افکار وعقایدمحلی
exclusion U محدودیت در دستیابی به سیستم
import quotas U محدودیت کمی واردات
in restraint of trade U تحت محدودیت تجارتی
appropriation limitation U محدودیت تخصیص اعتبار
modular constraint U محدودیت در جابجایی تصاویر
airspace restricted area U منطقه محدودیت پرواز
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
freezes U محدودیت عدم امکان تغییر
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
unconstrained optimization U بهینه سازی بدون محدودیت
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bounds U محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
unlimited U وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
input U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input limited U ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
inputted U ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
one's d. U دوره
rhythm U دوره
rhythms U دوره
epoch U دوره
compass U دوره
contemporary U هم دوره
contemporaries U هم دوره
edges U دوره
edge U دوره
phase U دوره
careering U دوره
perimeters U دوره
careered U دوره
epochs U دوره
careers U دوره
perimeter U دوره
stadiums U دوره
stadium U دوره
stadia U دوره
career U دوره
periodicity U دوره
terming U دوره
rims U دوره
phased U دوره
cycled U دوره
phases U دوره
felly U دوره
felloe U دوره
cycles U دوره
rim U دوره
peripheries U دوره
instar U دوره
periphery U دوره
he has run his race U دوره
Ice Age U دوره یخ
era U دوره
eras U دوره
cycle U دوره
circuit U دوره
setting up U دوره
courses U : دوره
reviewal U دوره
sets U دوره
set U دوره
rimless U بی دوره
coursed U : دوره
pools U دوره
pooled U دوره
pool U دوره
bordering U دوره
outline U دوره
bordered U دوره
periods U دوره
border U دوره
course U : دوره
to have ones fling U دوره
circuits U دوره
sessions U دوره
termed U دوره
session U دوره
outlining U دوره
outlines U دوره
outlined U دوره
period U دوره
term U دوره
estrous cycle U دوره فحلی
elimination heat U دوره مقدماتی
duty factor U دوره کار
duty cycle U دوره کار
electoral legislative term U دوره انتخابیه
perlim U دوره مقدماتی
time period U دوره زمان
period U دوره زمان
fellyfelloe U دوره درندگی
financial period U دوره مالی
time span U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
cycle time U زمان دوره
budget period U دوره بودجه
blocking period U دوره وقفه
biennium U دوره دوساله
basic course U دوره مقدماتی
contract period U دوره قرارداد
advanced course U دوره عالی
advance course U دوره عالی
action period U دوره کنش
fiscal year U دوره مالی
occupancy cycle U دوره سکونت
processes U دوره عمل
process U دوره عمل
adolescence U دوره جوانی
caird U دوره گرد
critical period U دوره شاخص
critical period U دوره بحرانی
quarter [year] U دوره سه ماهه
crier U دوره گرد
quarterly period U دوره سه ماهه
continous cycle U دوره بی وقفه
quadrentnium U دوره چهارساله
conducting period U دوره رسانایی
on probation U در دوره ازمایشی
colportage U دوره گردی
cheap jack U دوره گرد
fiscal years U دوره مالی
tempering cycle U دوره بازپخت
retrace period U دوره بازگشت
oxidizing period U دوره اکسیداسیون
payback period U دوره بازپرداخت
retrace interval U دوره بازگشت
payback period U دوره برگشت
pedlary U دوره گردی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com