English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retrace interval U دوره بازگشت
retrace period U دوره بازگشت
retrace time U دوره بازگشت
return interval U دوره بازگشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
payoff period U دوره بازگشت سرمایه
payout period U دوره بازگشت سرمایه
Other Matches
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
recursion U بازگشت
returning U بازگشت
relapse U بازگشت
recession U بازگشت
returns U بازگشت
relapsed U بازگشت
return U بازگشت
relapses U بازگشت
relapsing U بازگشت
recoveries U بازگشت
recessions U بازگشت
recovery U بازگشت
regression U بازگشت
adverence U بازگشت
recesses U بازگشت
returned U بازگشت
flyback U بازگشت
recess U بازگشت
hark back U بازگشت
reversion U بازگشت
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
char U کردن بازگشت
chare U کردن بازگشت
regression U بازگشت به گذشته
cannot U بازگشت شود به کن
homing pigeons U بازگشت کبوتر
repatriate U بازگشت به وطن
homing pigeon U بازگشت کبوتر
references U بازگشت مرجع
repatriating U بازگشت به وطن
reference U بازگشت مرجع
come around U بازگشت کردن به
return U اعاده بازگشت
come back U بازگشت بازیگر
repatriated U بازگشت به وطن
repatriates U بازگشت به وطن
charring U کردن بازگشت
chars U کردن بازگشت
return account U حساب بازگشت
reentry point U نقطه بازگشت
recursivity U خاصیت بازگشت
carriage return U بازگشت نورد
returning U اعاده بازگشت
electron recoil U بازگشت الکترون
repercussions U بازگشت پسزنی
irreversible U بازگشت ناپذیر
returns U اعاده بازگشت
return address U نشانی بازگشت
return key کلید بازگشت
cr U بازگشت نورد
rz U بازگشت به صفر
line of retreat U خط بازگشت یکانها
reversibility U بازگشت پذیری
returned U اعاده بازگشت
returnees U بازگشت کننده
return to zero U بازگشت به صفر
return to zero U با بازگشت به صفر
returnee U بازگشت کننده
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
references U کتاب بس خوان بازگشت
step backwards U بازگشت [به حالت کم توسعه]
reference U کتاب بس خوان بازگشت
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
nrz U بدون بازگشت به صفر
non return to zero U بدون بازگشت به صفر
activated U بازگشت بازیگر به زمین
flyback power supply U توان اور بازگشت
kickback power supply U توان اور بازگشت
activates U بازگشت بازیگر به زمین
activating U بازگشت بازیگر به زمین
regression U بازگشت [به حالت کم توسعه]
regress U بازگشت [به حالت کم توسعه]
refers U فرستادن بازگشت دادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
curtain call U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
curtain calls U بازگشت هنرپیشگان به صحنه
ball return U بازگشت گوی بولینگ
reversible perspective U نمای بازگشت پذیر
reversible figures U شکلهای بازگشت پذیر
activate U بازگشت بازیگر به زمین
recidivism U بازگشت به تکرار جنایات
recidivation U بازگشت به تکرار جنایات
recurrent U راجعه بازگشت کننده
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track U مسیر بازگشت گوی بولینگ
repatriates U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulated U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate U چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriating U ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
holdup U بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
walkabouts U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
exits U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
contemporaries U هم دوره
periodicity U دوره
rimless U بی دوره
career U دوره
compass U دوره
reviewal U دوره
stadium U دوره
careered U دوره
stadia U دوره
stadiums U دوره
contemporary U هم دوره
cycled U دوره
period U دوره
phased U دوره
phase U دوره
he has run his race U دوره
eras U دوره
peripheries U دوره
periphery U دوره
era U دوره
sessions U دوره
careers U دوره
session U دوره
outlining U دوره
outlines U دوره
Ice Age U دوره یخ
instar U دوره
phases U دوره
cycle U دوره
careering U دوره
felloe U دوره
felly U دوره
one's d. U دوره
periods U دوره
outlined U دوره
rim U دوره
circuits U دوره
bordering U دوره
coursed U : دوره
circuit U دوره
rhythms U دوره
rhythm U دوره
perimeters U دوره
epochs U دوره
epoch U دوره
bordered U دوره
rims U دوره
set U دوره
to have ones fling U دوره
course U : دوره
sets U دوره
setting up U دوره
courses U : دوره
border U دوره
perimeter U دوره
term U دوره
pools U دوره
edges U دوره
edge U دوره
cycles U دوره
terming U دوره
pool U دوره
pooled U دوره
termed U دوره
outline U دوره
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
boeckl U پرش از لبه داخلی اسکیت با5/1 چرخش و بازگشت روی لبه خارجی همان اسکیت
basic course U دوره مقدماتی
biennium U دوره دوساله
grace period U دوره مهلت
conducting period U دوره رسانایی
guarantee period U دوره ضمانت
blocking period U دوره وقفه
fiscal years U دوره مالی
financial period U دوره مالی
budget period U دوره بودجه
caird U دوره گرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com