Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
To adore (dote on) someone.
U
دورکسی گشتن
blockage
U
محاصره محاصره کردن
blockages
U
محاصره محاصره کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
beleaguered
U
در محاصره یکان محاصره شده
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
envelop
U
محاصره کردن
envelops
U
محاصره کردن
blockade
U
محاصره کردن
encircling
U
محاصره کردن
encompass
U
محاصره کردن
enveloped
U
محاصره کردن
encircle
U
محاصره کردن
encompassed
U
محاصره کردن
encircled
U
محاصره کردن
encircles
U
محاصره کردن
blockading
U
محاصره کردن
sieges
U
محاصره کردن
girt
U
محاصره کردن
encompassing
U
محاصره کردن
besieges
U
محاصره کردن
beseige
U
محاصره کردن
beleaguer
U
محاصره کردن
blockades
U
محاصره کردن
leaguer
U
محاصره کردن
to lay siege to
U
محاصره کردن
siege
U
محاصره کردن
besieged
U
محاصره کردن
besiege
U
محاصره کردن
blockaded
U
محاصره کردن
encompasses
U
محاصره کردن
enveloping
U
محاصره کردن
besieging
U
محاصره کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
To rais ( lift, remove ) an embargo.
U
رفع محاصره کردن
surrounded
U
محاصره کردن احاطه شدن
surround
U
محاصره کردن احاطه شدن
surrounds
U
محاصره کردن احاطه شدن
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
gird
U
احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
seal off
U
محاصره کردن ممنوع الورود کردن
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
to bring something
U
گرفتن چیزی
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to obtain something
U
گرفتن چیزی
leg theory
U
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grip
U
محکم گرفتن چیزی
grips
U
محکم گرفتن چیزی
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to fetch a compass
U
دورزدن
recurred
U
دورزدن
recur
U
دورزدن
circle
U
دورزدن
revolved
U
دورزدن
circles
U
دورزدن
recurs
U
دورزدن
to turn round
U
دورزدن
circled
U
دورزدن
perambulate
U
دورزدن
to go round
U
دورزدن
perambulating
U
دورزدن
circling
U
دورزدن
revolve
U
دورزدن
perambulated
U
دورزدن
revolves
U
دورزدن
perambulates
U
دورزدن
surround
U
احاطه کردن محاصره کردن
surrounded
U
احاطه کردن محاصره کردن
surrounds
U
احاطه کردن محاصره کردن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
circumgyrate
U
گردیدن دورزدن
circumlocation
U
دورزدن درسخن
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
round out
U
دورزدن هواپیما برای نشستن
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
besiegement
U
محاصره
block age
U
محاصره
blockades
U
محاصره
blockaded
U
محاصره
blockading
U
محاصره
siege
U
محاصره
encompassment
U
محاصره
sieges
U
محاصره
blockade
U
محاصره
enclave
U
تحت محاصره
blockading
U
محاصره دریائیsortie
pockets
U
محاصره شدن
blockading
U
محاصره اقتصادی
enclaves
U
تحت محاصره
blockades
U
محاصره دریائیsortie
pocket
U
محاصره شدن
beleaguered
U
محاصره شده
state of siege
U
حالت محاصره
siege
U
محاصره حصار
0To break thru a blockade ( siege ) .
U
محاصره را شکستن
ambient
U
محاصره شده
battering train
U
توپخانه محاصره
paper blockade
U
محاصره کاغذی
paper blockade
U
محاصره بی حاصل
blockages
U
محاصره دریایی
blockade
U
محاصره اقتصادی
Naval blockade .
U
محاصره دریایی
Economic enciclement ( blockade , embargo ) .
U
محاصره اقتصادی
blockades
U
محاصره اقتصادی
blockage
U
محاصره دریایی
blockaded
U
محاصره دریائیsortie
sieges
U
محاصره حصار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com