Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computing sight
U
دوربین محاسب
computing gunsight
U
دوربین محاسب توپ
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
U
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
U
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance
U
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
synchroscope
U
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
calculator
U
محاسب
calculators
U
محاسب
calculator
U
حسابگر محاسب
range keeper
U
محاسب توپ
an a calculator
U
محاسب دقیق
calculators
U
حسابگر محاسب
structural engineering
U
مهندسی محاسب
predictor
U
دستگاه محاسب تیر
range keeper
U
محاسب مسافت توپ
prediction mechanism
U
دستگاه محاسب تیر
predictor
U
دستگاه محاسب زمان انفجار
prediction mechanism
U
دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
lens distortion
U
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
analytical engine
U
ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
ingredients
U
عناصر
ingredient
U
عناصر
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
firing data
U
عناصر تیر
essential elements
U
عناصر ضروری
conversion of data
U
تبدیل عناصر
column head
U
عناصر سرستون
combat , elements
U
عناصر رزمی
target indications
U
عناصر هدف
component operation
U
عناصر عملیاتی
data element
U
عناصر اطلاعات
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
orbital element
U
عناصر مداری
minor elements
U
عناصر جزئی
minor elements
U
عناصر فرعی
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
trace elements
U
عناصر کمیاب
known data
U
عناصر تیرمعلوم
known data
U
عناصر معلوم
job elements
U
عناصر شغلی
clemency
U
اعتدال عناصر
representative elements
U
عناصر نماینده
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
transmutation
U
تبدیل عناصر
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
basic data
U
عناصر تیر اولیه
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
data
U
سوابق عناصر داده ها
transition series
U
گروه عناصر واسطه
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
head
U
عناصر اولیه ستون
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
far sighted
U
دوربین
far-sighted
U
دوربین
telescopes
U
دوربین
opera glasses
U
دوربین
far seeing
U
دوربین
night glass
U
دوربین شب
long sighted
U
دوربین
longsighted
U
دوربین
presbyopic
U
دوربین
cameras
U
دوربین
the penetration of a telescope
U
دوربین
camera
دوربین
telescope
U
دوربین
binocular
U
دوربین
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
gun sight
U
دوربین توپ
reflex sight
U
دوربین منشوری
field glass
U
دوربین صحرایی
box cameras
U
دوربین قوطی
closed-circuit camera
U
دوربین امنیتی
surveillance camera
U
دوربین امنیتی
box camera
U
دوربین قوطی
reticle
U
عدسی دوربین
opticians
U
دوربین فروش
vial
U
حباب دوربین
security camera
U
دوربین امنیتی
observation camera
U
دوربین امنیتی
optician
U
دوربین فروش
CCTV camera
U
دوربین امنیتی
miniature camera
U
دوربین مینیاتوری
telescopes
U
دوربین نجومی
kodak
U
دوربین عکاسی
theodo;ite
U
دوربین مهندسی
security camera
U
دوربین نظارت
the penetration of a telescope
U
قوه دوربین
telescopy
U
فن استعمال دوربین
telescope
U
دوربین نجومی
surveillance camera
U
دوربین نظارت
observation camera
U
دوربین نظارت
spyglass
U
دوربین کوچک
CCTV camera
U
دوربین نظارت
hypermetrope
U
ادم دوربین
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
metascope
U
دوربین تک چشمی
director sight
U
دوربین هادی
pickup tube
U
دوربین تلویزیونی
color camera
U
دوربین رنگی
camera nadir
U
خط لولای دوربین
lens
U
عدسی دوربین
coarse sight
U
دوربین یدکی
sight
U
دوربین دیدن
camera tube
U
دوربین تلویزیونی
television camera tube
U
دوربین تلویزیونی
binocular
U
دوربین دو چشم
electron camera
U
دوربین الکترونی
camera-shy
U
بیزار از دوربین
elbow telescope
U
دوربین بازویی
sights
U
دوربین دیدن
drawtube
U
لوله دوربین
binocular
U
دوربین دوچشمی
eye piece
U
عدسی سر دوربین
cross hair
U
خط داخل دوربین
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
sighting
U
دیدن از داخل دوربین
telescopic alidade
U
عضاده دوربین دار
(iris) diaphragm
U
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
iris
U
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
cameras
U
دوربین یا جعبه عکاسی
sightings
U
دیدن از داخل دوربین
air survey camera
U
دوربین عکسبرداری هوایی
spotting scope
U
دوربین روی سه پایه
tacheometer
U
دوربین نقشه برداری
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
riflescope
U
دوربین روی تفنگ
tachometric sight
U
دوربین مسافت یاب
reticle
U
تار موی دوربین
tachometric sight
U
دوربین مسافت سنج
reticle
U
شبکه دوربین نجومی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com