English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
race U دوران مسیر
raced U دوران مسیر
races U دوران مسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
cycled U دوران
rotation U دوران
circulation U دوران
period U دوران
cycle U دوران
periods U دوران
cycles U دوران
eras U دوران
era U دوران
gyrations U دوران
gyration U دوران
vertigo U دوران
circulations U دوران
swimming U دوران
off season U در دوران کم کاری
off season U در دوران کسادی
rotate U دوران کردن
rotation U چرخش دوران
rotates U دوران کردن
rotated U دوران کردن
wartime U دوران جنگ
peacetime U دوران صلح
wifehood U دوران زوجیت
dizzy U دچار دوران سر
plane of rotation U سطح دوران
aftertime U دوران پیری
angle of rotation U زاویه دوران
axis of rotation U محور دوران
paleozoic U دوران اول
distance between centers U طول دوران
lucid interval U دوران افاقه
lives U دوران زندگی
qyaternary U دوران چهارم
climacteric U دوران یائسگی زن
rotation about a line U دوران دور یک خط
revolutions U دوران شورش
fulcrum U نقطه دوران
revolutions U چرخش دوران
revolution U دوران شورش
revolution U چرخش دوران
stound U دوران درد
sense of rotation U جهت دوران
life U دوران زندگی
circulations U دوران خون
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
space age U دوران کیهان
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
circulation U دوران خون
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
geocentric U دوران زمین مرکزی
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
revolutions U دور دوران کامل
revolution U دور دوران کامل
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
off season U وابسته به این دوران
rotation U دوران گردش بدور
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
rotational U دوران گردش بدور
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist U امراض دوران پیری
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
seasoned U دوران چاشنی زدن
azoic U دوران ماقبل تاریخ
golden ages U دوران رونق و رفاه
season U دوران چاشنی زدن
iceman U یخی بستر دوران یخ
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
jumped-up U تازه به دوران رسیده
seasons U دوران چاشنی زدن
golden age U دوران رونق و رفاه
circulatory U مربوط یه دوران خون
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
roll U دوران حول محور طولی غلطش
twists U دوران حول محور افقی پیچش
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment U گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
lenten veil U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
receding leg U شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
travel U مسیر
traveled U مسیر
travels U مسیر
course U مسیر
traversed U مسیر
unibus U تک مسیر
traversing U مسیر
traverses U مسیر
track U مسیر
coursed U مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com