Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
geocentric
U
دارای مرکزی در زمین زمینی
geothermic
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermal
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
pendant
U
سر ترنج
[کلاله]
[سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
cycle
U
دوران
period
U
دوران
cycles
U
دوران
cycled
U
دوران
era
U
دوران
eras
U
دوران
gyrations
U
دوران
circulations
U
دوران
circulation
U
دوران
swimming
U
دوران
gyration
U
دوران
vertigo
U
دوران
rotation
U
دوران
periods
U
دوران
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
wartime
U
دوران جنگ
climacteric
U
دوران یائسگی زن
stound
U
دوران درد
rotated
U
دوران کردن
sense of rotation
U
جهت دوران
rotate
U
دوران کردن
paleozoic
U
دوران اول
distance between centers
U
طول دوران
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
rotates
U
دوران کردن
rotation
U
چرخش دوران
wifehood
U
دوران زوجیت
fulcrum
U
نقطه دوران
axis of rotation
U
محور دوران
qyaternary
U
دوران چهارم
angle of rotation
U
زاویه دوران
life
U
دوران زندگی
lives
U
دوران زندگی
off season
U
در دوران کسادی
off season
U
در دوران کم کاری
raced
U
دوران مسیر
race
U
دوران مسیر
circulation
U
دوران خون
circulations
U
دوران خون
dizzy
U
دچار دوران سر
aftertime
U
دوران پیری
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
plane of rotation
U
سطح دوران
revolution
U
چرخش دوران
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
revolutions
U
چرخش دوران
space age
U
دوران کیهان
revolution
U
دوران شورش
revolutions
U
دوران شورش
peacetime
U
دوران صلح
races
U
دوران مسیر
lucid interval
U
دوران افاقه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
rotational
U
دوران گردش بدور
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
rotation
U
دوران گردش بدور
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
season
U
دوران چاشنی زدن
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
seasons
U
دوران چاشنی زدن
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
golden age
U
دوران رونق و رفاه
geriatrist
U
امراض دوران پیری
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
revolution
U
دور دوران کامل
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
off season
U
وابسته به این دوران
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
revolutions
U
دور دوران کامل
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
cl
U
خط مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
axial
U
مرکزی
core
U
مرکزی
cores
U
مرکزی
centrical
U
مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
centre pocket
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
central
U
مرکزی
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
Pre-Raphaelite
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
center distance
U
فاصله مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
mainframes
U
پردازنده مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
concourse
U
تالار مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
center
U
گروه مرکزی
mainframe
U
پردازنده مرکزی
centralized plan
U
پلان مرکزی
centralist
U
مرکزی نگر
axial pressure
U
فشار مرکزی
centralists
U
مرکزی نگر
eccentricities
U
برون مرکزی
central load
U
بار مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com