English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rotation about a line U دوران دور یک خط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
circulation U دوران
circulation U دوران خون
circulations U دوران
circulations U دوران خون
swimming U دوران
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period U دوران
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods U دوران
drunk U مستی دوران مستی
drunks U مستی دوران مستی
fulcrum U نقطه دوران
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
gyration U دوران
gyrations U دوران
life U دوران زندگی
lives U دوران زندگی
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
season U دوران چاشنی زدن
seasoned U دوران چاشنی زدن
seasons U دوران چاشنی زدن
tertiary U قسمت سوم دوران سوم
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
revolution U دور دوران کامل
revolution U چرخش دوران
revolution U دوران شورش
revolutions U دور دوران کامل
revolutions U چرخش دوران
revolutions U دوران شورش
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
dizzy U دچار دوران سر
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
circulatory U مربوط یه دوران خون
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
era U دوران
eras U دوران
race U دوران مسیر
raced U دوران مسیر
races U دوران مسیر
vertigo U دوران
roll U دوران حول محور طولی غلطش
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
twists U دوران حول محور افقی پیچش
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
cycle U دوران
cycled U دوران
cycles U دوران
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
rotate U دوران کردن
rotated U دوران کردن
rotates U دوران کردن
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
rotation U دوران گردش بدور
rotation U دوران
rotation U چرخش دوران
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
aftertime U دوران پیری
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
angle of rotation U زاویه دوران
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
axis of rotation U محور دوران
azoic U دوران ماقبل تاریخ
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
caducity U کهولت ضعف دوران کهولت
climacteric U دوران یائسگی زن
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
distance between centers U طول دوران
disturbing moment U گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
geocentric U دوران زمین مرکزی
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrics U رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
Other Matches
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
lucid interval U دوران افاقه
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
wartime U دوران جنگ
sense of rotation U جهت دوران
off season U در دوران کسادی
space age U دوران کیهان
stound U دوران درد
wifehood U دوران زوجیت
peacetime U دوران صلح
off season U در دوران کم کاری
paleozoic U دوران اول
qyaternary U دوران چهارم
plane of rotation U سطح دوران
jumped-up U تازه به دوران رسیده
golden ages U دوران رونق و رفاه
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
golden age U دوران رونق و رفاه
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
rotational U دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
iceman U یخی بستر دوران یخ
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
off season U وابسته به این دوران
geriatrist U امراض دوران پیری
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
magnetic ritation U گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
pendant U سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com