English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
venture U فعالیت اقتصادی
ventures U فعالیت اقتصادی
ventured U فعالیت اقتصادی
venturing U فعالیت اقتصادی
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
economic progress U ترقی اقتصادی
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
rotation U دوران
cycles U دوران
cycled U دوران
gyrations U دوران
gyration U دوران
cycle U دوران
swimming U دوران
eras U دوران
era U دوران
circulation U دوران
circulations U دوران
period U دوران
vertigo U دوران
periods U دوران
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
peacetime U دوران صلح
space age U دوران کیهان
fulcrum U نقطه دوران
axis of rotation U محور دوران
off season U در دوران کم کاری
off season U در دوران کسادی
stound U دوران درد
wifehood U دوران زوجیت
wartime U دوران جنگ
rotate U دوران کردن
angle of rotation U زاویه دوران
lives U دوران زندگی
races U دوران مسیر
raced U دوران مسیر
race U دوران مسیر
dizzy U دچار دوران سر
revolution U چرخش دوران
revolution U دوران شورش
revolutions U چرخش دوران
life U دوران زندگی
lucid interval U دوران افاقه
sense of rotation U جهت دوران
rotation about a line U دوران دور یک خط
qyaternary U دوران چهارم
plane of rotation U سطح دوران
climacteric U دوران یائسگی زن
paleozoic U دوران اول
distance between centers U طول دوران
revolutions U دوران شورش
rotated U دوران کردن
aftertime U دوران پیری
circulation U دوران خون
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
circulations U دوران خون
rotation U چرخش دوران
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
rotates U دوران کردن
revolutions U دور دوران کامل
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
rotation U دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
rotational U دوران گردش بدور
jumped-up U تازه به دوران رسیده
revolution U دور دوران کامل
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
season U دوران چاشنی زدن
seasoned U دوران چاشنی زدن
seasons U دوران چاشنی زدن
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist U امراض دوران پیری
iceman U یخی بستر دوران یخ
geocentric U دوران زمین مرکزی
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
circulatory U مربوط یه دوران خون
golden ages U دوران رونق و رفاه
off season U وابسته به این دوران
golden age U دوران رونق و رفاه
azoic U دوران ماقبل تاریخ
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
roll U دوران حول محور طولی غلطش
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
twists U دوران حول محور افقی پیچش
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
socio economic U اقتصادی
economy U اقتصادی
economical U اقتصادی
economic U اقتصادی
economies U اقتصادی
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
economic fluctuation U نوسان اقتصادی
economic freedom U ازادی اقتصادی
economic good U کالای اقتصادی
economic goals U اهداف اقتصادی
economic friction U موانع اقتصادی
economic man U انسان اقتصادی
economic geography U جغرافیای اقتصادی
economic friction U اصطکاک اقتصادی
economic law U قانون اقتصادی
economic history U تاریخ اقتصادی
economic indicator U علائم اقتصادی
economic infrastructure U زیربنای اقتصادی
economic index U شاخص اقتصادی
economic growth U رشد اقتصادی
economic integration U یکپارچگی اقتصادی
economic independence U استقلال اقتصادی
economic integration U همبستگی اقتصادی
economic interest U منافع اقتصادی
economic income U درامد اقتصادی
economic justification U توجیه اقتصادی
economic incentives U انگیزههای اقتصادی
economic institutions U نهادهای اقتصادی
economic maturity U بلوغ اقتصادی
economic life U عمر اقتصادی
economic indicator U شاخص اقتصادی
economic feasibility U توجیه اقتصادی
concerns U واحد اقتصادی
recession U بحران اقتصادی
economic analysis U تحلیل اقتصادی
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
economic behaviour U کردار اقتصادی
diseconomy U فقر اقتصادی
economic choice U انتخاب اقتصادی
uneconomical U غیر اقتصادی
downturns U رکود اقتصادی
recessions U رکود اقتصادی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com