Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rotary
U
دورانی
dollyo
U
دورانی
mawashi
U
دورانی
out flanking
U
دورانی
vertiginous
U
دورانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclical budget
U
بودجه دورانی
mawashi geri
U
ضربه دورانی پا
eyre
U
گردش دورانی
encirclement
U
احاطه دورانی
dollyo chagi
U
ضربه دورانی پا
cyclic pitch
U
گام دورانی
diode lamp
U
دیود دورانی
cyclical unemployment
U
بیکاری دورانی
concentric running
U
حرکت دورانی
rotary drilling
U
حفاری دورانی
turning movement
U
احاطه دورانی
turning movement
U
حرکت دورانی
turbo compressor
U
کمپرسور دورانی
rotational inertia
U
لختی دورانی
rotational
U
چرخشی دورانی
rotation inertia
U
لختی دورانی
rotation flow
U
شارش دورانی
rotary switch
U
کلید دورانی
rotary pump
U
پمپ دورانی
concentricity
U
حرکت دورانی
revolution
U
سرعت دورانی
circular frequency
U
تکرار دورانی
revolving
U
گردنده دورانی
centrifugal pump
U
پمپ دورانی
revolutions
U
سرعت دورانی
kwon toul chigi
U
ضربه مشت دورانی
moom dolly chagi
U
ضربه پا به عکس دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
concentricity test
U
ازمایش حرکت دورانی
evolution
U
چرخش حرکت دورانی
vertical envelopement
U
حرکت دورانی قائم
gyratory crusher
U
سنگ شکن دورانی
gyratory breaker
U
سنگ شکن دورانی
cyclic pitch control
U
کنترل گام دورانی
circular flow of income
U
گردش دورانی درامد
circular dischroism
U
دو رنگ نمایی دورانی
semi spinner
U
پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycled
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycles
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
screwing
U
حرکات دورانی یخهای دریایی
cycle
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
semi roller
U
پرتاب دورانی گوی بولینگ
rocked
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rotaglider
U
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
vortex flow
U
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulations
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
expansion bearing
U
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinders
U
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder
U
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com