Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
puff
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffing
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffs
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gown
U
جامه بلند زنانه
kirtle
U
جامه بلند زنانه
robe
U
جامه بلند زنانه
gowns
U
جامه بلند زنانه
riding habits
U
جامه سواری زنانه
riding habit
U
جامه سواری زنانه
robes
U
جامه بلند زنانه
capuchin
U
جامه باشلق دار زنانه
paris doll
U
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
to panel a dress
U
جامه زنانه را با تیکهای ازرنگ دیگر اراستن
women's apartments
U
قسمت زنانه
bloomer
U
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
peignoir
U
قطیفه لباسی زنانه لباس خانگی زنانه
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
feminality
U
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
feminize
U
زنانه کردن زنانه شدن
precipitation of moisture
U
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
modiste
U
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
antipasto
U
غذای اشتهااور
sweetmeat
U
غذای شیرین
junk food
U
غذای ناسالم
plant food
U
غذای گیاهی
health foods
U
غذای سالم
plant food
U
غذای گیاه
potluck
U
غذای مختصر
health food
U
غذای سالم
luncheon
U
غذای مفصل
junk foods
U
غذای ناسالم
luncheons
U
غذای مفصل
meats
U
غذای اصلی
sops
U
غذای مایع
dish of the day
U
غذای روز
when in season
U
غذای فصل
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
cornmeal
U
غذای ذرت
seafood
U
غذای دریایی
shore dinner
U
غذای دریایی
sop
U
غذای مایع
dinette
U
غذای گرم
stinkpot
U
غذای بدبو
entree
U
غذای اصلی
meat
U
غذای اصلی
chicken feed
U
غذای جوجه
birdseed
U
غذای پرندگان
restorative food
U
غذای مقوی
boarded
U
غذای روی میز
stenophagous
U
غذای محدود خوار
board
U
غذای روی میز
debilitant
U
غذای ضعیف کننده
Oily skin (food).
U
پوست ( غذای ) چرب
Frozen meat ( food ) .
U
گوشت ( غذای ) یخ زده
set menu
U
صورت غذای هر روزه
a special menu
U
صورت غذای مخصوص
chow mein
U
نوعی غذای چینی
fondu
U
نوعی غذای سویسی
gastronomist
U
متخصص غذای لذیذ
chopsuey
U
نوعی غذای چینی
Good wholesome food .
U
غذای سالم وکامل
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
progressive cookery
U
پخت تدریجی غذای یکان
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
Rice is a wholesome food .
U
برنج غذای کاملی است
speciality of the house
U
غذای مخصوص طبخ منزل
slosh
U
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshes
U
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshing
U
غذای چسبناک مشروب لزج
to toy with one's food
U
با غذای خود بازی کردن
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
food container
U
فرف غذای قابل حمل
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
agape
U
غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا
[دین]
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
ravioli
U
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
casseroles
U
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
mawkish
U
حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
casserole
U
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
underfeed
U
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
I revisited her recipe.
U
من دستور کار
[غذای]
او
[زن]
را دوباره بکار بردم.
The food was not fit to eat.
U
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
slopping
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
slop
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
womanly
U
زنانه
femininely
U
زنانه
feminine
U
زنانه
gynaecic
U
زنانه
gynecic
U
زنانه
wifely
U
زنانه
womanish
U
زنانه
unmanly
U
زنانه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
side saddle
U
زین زنانه
side-saddle
U
زین زنانه
hairdos
U
ارایشگر زنانه
hairdo
U
ارایشگر زنانه
headdresses
U
روسری زنانه
headdress
U
روسری زنانه
head-dresses
U
روسری زنانه
mantles
U
شنل زنانه
smock
U
روپوش زنانه
womanlike
U
مثل زن زنانه
womanliness
U
صفات زنانه
handbag
U
کیف زنانه
pillion
U
زین زنانه
handbags
U
کیف زنانه
ladies' room
U
مستراح زنانه
unisex
U
زنانه - مردانه
seamstress
U
خیاط زنانه
couturiers
U
خیاطخانه زنانه
couturier
U
خیاطخانه زنانه
smocks
U
روپوش زنانه
mantle
U
شنل زنانه
tunc
U
بلوز زنانه
hen parties
U
مهمانی زنانه
petticoats
U
زیرپوش زنانه
camisole
U
زیرپوش زنانه
bandeau
U
نوارکلاه زنانه
mantua maker
U
زنانه دوز
mantua maker
U
خیاط زنانه
sidesaddle
U
زین زنانه
shirtwaist
U
بلوز زنانه
scanties
U
تنکه زنانه
petticoat
U
زیرپوش زنانه
scanties
U
شورت زنانه
pelisse
U
خرقه زنانه
cestus
U
کمربند زنانه
dressmakers
U
خیاط زنانه
couture
U
خیاط زنانه
cosmetology
U
ارایش زنانه
couturiere
U
زنانه دوز
hen party
U
مهمانی زنانه
feminization
U
زنانه شدن
distaff side
U
طرف زنانه
feminineness
U
حالت زنانه
cymar
U
زیرپیراهنی زنانه
feminity
U
حالت زنانه
dressmaker
U
خیاط زنانه
sidesaddle
U
بازین زنانه
seamstresses
U
خیاط زنانه
dress goods
U
قماشهای زنانه
dress making
U
زنانه دوزی
paletot
U
بالاپوش گشادمردانه یا زنانه
petticoat
U
زیر پیراهنی زنانه
to make a curtsy
U
سلام زنانه کردن
poplin
U
پارچه زنانه پوپلین
gynaecology
U
علم امراض زنانه
corsets
U
شکم بند زنانه
eton crop
U
موی کوتاه زنانه
pedal pushers
U
شلوار کوتاه زنانه
jumper
U
استین کوتاه زنانه
jumpers
U
استین کوتاه زنانه
corset
U
شکم بند زنانه
smocks
U
روپوش زنانه دوختن
smock
U
روپوش زنانه دوختن
capeline
U
نوعی کلاه زنانه
gynarcologist
U
ویژه کاردرناخوشیهای زنانه
chatelain
U
کمربند زنجیری زنانه
gynecology
U
دانش امراض زنانه
basque
U
دامن کوتاه زنانه
barrette
U
نوعی سنجاق سر زنانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com