Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redoubled
U
افزودن دوبرابر کردن
redoubling
U
افزودن دوبرابر کردن
redoubles
U
افزودن دوبرابر کردن
redouble
U
افزودن دوبرابر کردن
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
increment
U
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increments
U
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
doubly
U
دوبرابر
diploid
U
دوبرابر
twofold
U
دوبرابر
doubled
U
:دوبرابر کردن
d. wages
U
مزد دوبرابر
double
U
:دوبرابر کردن
doubled up
U
:دوبرابر کردن
reduplication
U
دوبرابر کردن
twice
U
دومرتبه دوبرابر
vellicate
U
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
thereunto
U
بدان
wherunto
U
که بدان
thereto
U
بدان
thereto attached
U
پسوسته بدان
thereby
U
بدان وسیله
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
according as
چنانکه بدان سان که
paradoxically
U
بدان سان که باعقیده .....است
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-rings
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it
U
هیچ شباهتی بدان ندارد
it was beneath my notice
U
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
gate meeting
U
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon
U
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
omnim gatherum
U
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it is not pervious to reasonov
U
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
nose ring
U
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead
U
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
hobby
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobbies
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side
U
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead
U
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
indo iranian
U
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
mumpsimus
U
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
villain
U
برده
slaves
U
برده
slaving
U
برده
bondsman
U
برده
male salve
U
برده
slaved
U
برده
wrapt
U
برده
bondman
U
برده
serfs
U
برده
serf
U
برده
bondservant
U
برده
villains
U
برده
slave
U
برده
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives
U
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
overwrought
U
کار برده
slave computer
U
کامپیوتر برده
allottee
U
سهم برده
slavery
U
برده داری
above
U
نام برده
mameluke
U
برده بنده
named
U
نام برده
slave merchant
U
برده فروش
slaver
U
تاجر برده
slaver
U
برده فروش
slaveholding
U
برده داری
slaveholding
U
مالکیت برده
slaveholder
U
صاحب برده
slaveholder
U
برده دار
slave trade
U
برده فروشی
conspicuious consumption
U
بکار برده شد
dealing in slaves
U
برده فروشی
abrogates
U
از میان برده
master slave
U
ارباب و برده
manumission
U
ازادی برده
abrogate
U
از میان برده
escaped slave
U
برده فراری
enslave
U
برده کردن
enslaved
U
برده کردن
enslaves
U
برده کردن
enslaving
U
برده کردن
echeloned displacement
U
تغییرموضع رده برده
setting free
U
ازاد کردن برده
bond servant
U
برده بدون مزدواجرت
manumission
U
ازاد کردن برده
named here under
U
نام برده درزیر
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
master slave system
U
سیستم ارباب و برده
above named
U
نام برده شده
emancipation
U
ازاد کردن برده
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
rapt
U
برده شده مجذوب
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
lastmentioned
U
اخر از همه نام برده
adding
U
افزودن
append
U
افزودن
augments
U
افزودن
appended
U
افزودن
augmenting
U
افزودن
adds
U
افزودن
appending
U
افزودن
to eke out
U
افزودن
appends
U
افزودن
augment
U
افزودن
dynamize
U
افزودن
add
U
افزودن
eke out
U
افزودن به
to run rup
U
افزودن
accelerate
U
افزودن
accelerating
U
افزودن
accelerates
U
افزودن
accelerated
U
افزودن
eke
U
افزودن
imburse
U
افزودن
enhance
U
افزودن
Inc
U
افزودن
append
U
افزودن
subjoin
U
افزودن
subjoin
U
افزودن
increases
U
افزودن
increased
U
افزودن
increase
U
افزودن
potentize
U
افزودن
enhanced
U
افزودن
enhances
U
افزودن
put on
U
افزودن
add
U
افزودن
enhancing
U
افزودن
aggrandize
U
افزودن
aggrandise
U
افزودن
aggrade
U
افزودن
adject
U
افزودن به
augmented
U
افزودن
holandric
U
منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
amplified
U
افزودن بالابردن
amplifies
U
افزودن بالابردن
amplify
U
افزودن بالابردن
plus
U
افزودن به مثبت
stocked
U
به موجودی افزودن
amplifying
U
افزودن بالابردن
to pay back
U
برگرداندن افزودن
stock
U
به موجودی افزودن
preponderate
U
چربیدن بر افزودن
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
love set
U
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
His name is never mentioned anywhere .
U
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
apperceive
U
بمعلومات خود افزودن
toincrease any one's salary
U
مواجب کسیرا افزودن
accrete
U
بهم افزودن یا چسبانیدن
resurfaces
U
لایهی جدید افزودن
toincrease any one's salary
U
برحقوق کسی افزودن
imp
U
غرس کردن افزودن
imps
U
غرس کردن افزودن
bundle
U
افزودن نرم افزار
bundles
U
افزودن نرم افزار
bundling
U
افزودن نرم افزار
volumes
U
کتاب برحجم افزودن
volume
U
کتاب برحجم افزودن
adjoins
U
افزودن متصل شدن
adjoined
U
افزودن متصل شدن
adjoin
U
افزودن متصل شدن
throwin
U
مشارکت کردن افزودن بر
to fan the flame
U
برشدت چیزی افزودن
resurfaced
U
لایهی جدید افزودن
resurface
U
لایهی جدید افزودن
increase
U
افزودن ترقی دادن
increased
U
افزودن ترقی دادن
settings
U
افزودن به وقت بازی
setting
U
افزودن به وقت بازی
increases
U
افزودن ترقی دادن
peregrin falcon
U
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx
U
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com