Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
warmed over
U
دوباره پخته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
ripest
U
پخته
ripe
U
پخته
riper
U
پخته
underdone
U
کم پخته
coction
U
پخته
terracotta
U
گل پخته
boiled
U
پخته شده
sodden
U
نیم پخته
dough baked
U
نیم پخته
soden
U
نیم پخته
fired brick
U
اجر پخته
burnt brick
U
خشت پخته
samel
U
نیم پخته
half baked
U
نیم پخته
slack baked
U
نیم پخته
well done
U
خوب پخته
spatchcock
U
بشتاب پخته
half-baked
U
نیم پخته
sunbaked
U
افتاب پخته
biffin
U
سیب پخته
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
rarest
U
لطیف نیم پخته
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
rarer
U
لطیف نیم پخته
rare
U
لطیف نیم پخته
boild egg
U
تخم مرغ پخته
arch brick
U
اجر زیاد پخته
it was cooked to rags
U
انقدر پخته شدکه له شد
it is half cooked
U
نیم پخته است
sunny side up
U
فقط یک طرفش پخته
underbaked
U
نیم پخته ناپخته
underdo
U
نیم پخته کردن
hard baked
U
سفت پخته شده
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
convenience food
U
خوراک پیش پخته
liverwurst
U
سوسیس جگر پخته
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
boild egg hard
U
تخم مرغ پخته سفت
body brick
U
اجر خوب پخته شده
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
stroganoff
U
گوشت پخته نازک با خردل
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
overdone
U
خیلی پخته و سرخ شده
first class brick
U
اجر خوب پخته شده
warmed over
U
زیادتر ازمعمول پخته شده
pale brick
U
اجری که خوب پخته نشده است
Cooked vegetables digest easily.
U
سبزی پخته زود هضم است.
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
gigot
U
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
baked beans
U
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
well done
[fully cooked]
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
fully cooked
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
waffles
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
parfait
U
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
processed silk
U
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
anew
U
دوباره
again
U
دوباره
de novo
U
دوباره
revet
U
دوباره
on more
U
دوباره
bis
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
afresh
U
دوباره
refreshed
U
دوباره پر کردن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
recature
U
دوباره تسخیرکردن
rewrites
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
rejoins
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
to come again
U
دوباره امدن
rewrite
U
دوباره نویسی
re-ran
U
دوباره دویدن
rewrite
U
دوباره نوشتن
once more
U
دوباره باردیگر
re-run
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
re-runs
U
دوباره دویدن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
rewriting
U
دوباره نوشتن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rewriting
U
دوباره نویسی
re count
U
دوباره شمردن
re echo
U
دوباره برگرداندن
re edify
U
دوباره ساختن
reedify
U
دوباره ساختن
rewrote
U
دوباره نوشتن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
recoat
U
دوباره اندودن
re fuse
U
دوباره گداختن
rewritten
U
دوباره نویسی
reissue
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
twice born
U
دوباره زاد
plerosis
U
دوباره پرشدن
re construction
U
دوباره سازی
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewrote
U
دوباره نویسی
reelect
U
دوباره گزیدن
reproduction
U
تولید دوباره
repiece
U
دوباره سر هم دادن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
repullulate
U
دوباره درامدن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
replenishment
U
دوباره پرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
rebirth
U
تولد دوباره
recurring
U
دوباره فاهرشونده
reproductions
U
تولید دوباره
rehear
U
دوباره شنیدن
regorge
U
دوباره فروبردن
reinvest
U
دوباره گماشتن
repass
U
دوباره عبورکردن
repeated test
U
ازمون دوباره
resorb
U
دوباره بعلیدن
resorption
U
بلع دوباره
restart
U
شروع دوباره
retransmit
U
دوباره فرستادن
refillable
U
دوباره پر کردنی
rewake
U
دوباره برانگیختن
digamy
U
عروسی دوباره
rewriter
U
دوباره نویس
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
second check
U
بررسی دوباره
fox message
U
پیام دوباره
refresh
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
resurge
U
دوباره برخاستن
refreshingly
U
دوباره سازی
refreshing
U
دوباره سازی
reconstructions
U
دوباره سازی
reconstruction
U
دوباره سازی
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
reenagement
U
استخدام دوباره
retakes
U
دوباره گرفتن
repeats
U
دوباره ساختن
reinstating
U
دوباره گماشتن
come back
U
دوباره مد شدن
reseats
U
دوباره نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
reseat
U
دوباره نشاندن
reworks
U
دوباره ورزیدن
encore
U
دوباره بنوازید
revest
U
دوباره گماشتن
reworking
U
دوباره ورزیدن
readjust
U
دوباره تعدیل
readjusted
U
دوباره تعدیل
readjusting
U
دوباره تعدیل
readjusts
U
دوباره تعدیل
refloats
U
دوباره به اب انداختن
refloating
U
دوباره به اب انداختن
reinstates
U
دوباره گماشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com