English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
re-ran U دوباره دویدن
re-run U دوباره دویدن
re-running U دوباره دویدن
re-runs U دوباره دویدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rerun U عمل دوباره دویدن
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
Other Matches
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
runs U دویدن
to run through U دویدن
race U دویدن
run U دویدن
double U دویدن
doubled U دویدن
doubled up U دویدن
races U دویدن
raced U دویدن
Running <adj.> U دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
track U مسابقه دویدن
winder U دویدن سریع
scuttles U بسرعت دویدن
scuttling U بسرعت دویدن
jogs U اهسته دویدن
running with the ball U با توپ دویدن
runout U محوطه دویدن
tracked U مسابقه دویدن
roil U دنبال هم دویدن
jogged U اهسته دویدن
to bolt U با سرعت دویدن
outrun U در دویدن جلوافتادن
outrunning U در دویدن جلوافتادن
jog U اهسته دویدن
trig U تر وتمیز دویدن
jogging U اهسته دویدن
scuttle U بسرعت دویدن
tracks U مسابقه دویدن
outruns U در دویدن جلوافتادن
cursorial U مستعد دویدن
leaps U جستن دویدن
leaped U جستن دویدن
leap U جستن دویدن
footrace U مسابقه دویدن
run for it <idiom> U به ضرب دویدن
on the go <idiom> U مشغول دویدن
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
circles U دویدن در مسیر منحنی
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
run way U محوطه دویدن هواپیما
to break into a run U شروع کردن به دویدن
circled U دویدن در مسیر منحنی
jogging U دویدن بصورت یورتمه
dinger U دویدن به پایگاه اصلی
circling U دویدن در مسیر منحنی
jogs U دویدن بصورت یورتمه
circle U دویدن در مسیر منحنی
jogged U دویدن بصورت یورتمه
he fell to the ground U دویدن اغازکردبزمین افتاد
base running U دویدن بسوی پایگاه
To interrupt someone. To butt in. U تو حرف کسی دویدن
long wind U طاقت زیاد دویدن
circuit clout U یک امتیاز با دویدن به پایگاه
jog U دویدن بصورت یورتمه
to start U شروع کردن به دویدن
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
outkick U تندتر از رقیب دویدن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
break-ins U درمیان صحبت کسی دویدن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
departure end U انتهای محوطه دویدن هواپیما
arresting system runout U محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
false start U دویدن قبل ازصدای تپانچه
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
break-in U درمیان صحبت کسی دویدن
ground game U روش استفاده از مانور دویدن
roll out U دویدن هواپیما روی باند
break in U درمیان صحبت کسی دویدن
false starts U دویدن قبل ازصدای تپانچه
road work U دویدن جادهای در تمرین بوکس
to take a run-up U با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
buttonhook U نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
curl U پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
triple threat U بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
curls U پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curled U پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
quarterback sneak U حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
leg bye U امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
again U دوباره
revet U دوباره
anew U دوباره
afresh U دوباره
de novo U دوباره
continually U دوباره و دوباره
bis U دوباره
on more U دوباره
triple option U بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
fox message U پیام دوباره
re echo U دوباره برگرداندن
retaking U دوباره گرفتن
rejoined U دوباره پیوستن به
digamy U عروسی دوباره
refresh U دوباره پر کردن
re count U دوباره شمردن
re construction U دوباره سازی
plerosis U دوباره پرشدن
retakes U دوباره گرفتن
retaken U دوباره گرفتن
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
regorge U دوباره فروبردن
rehear U دوباره شنیدن
rewrote U دوباره نویسی
reissuing U دوباره منتشرکردن
refillable U دوباره پر کردنی
retake U دوباره گرفتن
once more U دوباره باردیگر
reseats U دوباره نشاندن
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
reseating U دوباره نشاندن
rewrote U دوباره نوشتن
reenagement U استخدام دوباره
replenish U دوباره پر کردن
recapture U دوباره تسخیرکردن
replenished U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
replenishing U دوباره پر کردن
reproduces U دوباره تولیدکردن
recature U دوباره تسخیرکردن
recoat U دوباره اندودن
reproduce U دوباره تولیدکردن
rework U دوباره ورزیدن
reconstruction U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
refreshingly U دوباره سازی
reworking U دوباره ورزیدن
reworks U دوباره ورزیدن
refreshes U دوباره پر کردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
re edify U دوباره ساختن
reedify U دوباره ساختن
reelect U دوباره گزیدن
reproduced U دوباره تولیدکردن
reproductions U تولید دوباره
reproduction U تولید دوباره
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
rebirth U تولد دوباره
recurring U دوباره فاهرشونده
reworked U دوباره ورزیدن
re establishment U دوباره برقرارسازی
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com