English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reprouducible U دوباره درست کردنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refillable U دوباره پر کردنی
framable U درست کردنی
manipular U با دست درست کردنی
manipulatory U با دست درست کردنی
re form U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
wadeable U کپه کردنی توده کردنی قابل ریه گذاری
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
forfoitable U گم کردنی
solvency U حل کردنی
refutable U رد کردنی
rejectable U رد کردنی
doable U کردنی
confutable U رد کردنی
rebuttable U رد کردنی
rebuttable U رو کردنی
challengeable U رد کردنی
discountable U کم کردنی
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
assumable U فرض کردنی
condemnable U محکوم کردنی
applicative U اعمال کردنی
concealable U پنهان کردنی
appraisable U قیمت کردنی
defeasible U فسخ کردنی
assurable U بیمه کردنی
demurrable U اشکال کردنی
conquerable U فتح کردنی
collectable U جمع کردنی
receivable U دریافت کردنی
declinable U صرف کردنی
calculable U حساب کردنی
collectible U جمع کردنی
communicable U ابلاغ کردنی
covetable U طمع کردنی
compassable U احاطه کردنی
compellable U مجبور کردنی
contrivable U تدبیر کردنی
constrainable U مجبور کردنی
defensible U دفاع کردنی
smokeable U دود کردنی
tarnishable U کدر کردنی
separable U جدا کردنی
thinkable U فکر کردنی
sinkable U نشست کردنی
seizable U ضبط کردنی
triable U ازمایش کردنی
violable U غصب کردنی
vindicable U حمایت کردنی
vindicatory U ثابت کردنی
wadable U کپه کردنی
tameable U رام کردنی
tamable U رام کردنی
smokable U دود کردنی
spottable U پیدا کردنی
steerable U هدایت کردنی
storable U انبار کردنی
subduable U مطیع کردنی
subjugable U مطیع کردنی
submergible U غوطه ور کردنی
supposable U فرض کردنی
suppressible U متوقف کردنی
surmountable U برطرف کردنی
wadable U توده کردنی
weighable U وزن کردنی
wettable U خیس کردنی
conceivable U تصور کردنی
relatable U نقل کردنی
credible U باور کردنی
satisfiable U راضی کردنی
referable U مراجعه کردنی
tractable U رام کردنی
abolishable U منسوخ کردنی
adoptable U اتخاذ کردنی
tangibly U لمس کردنی
tangible U لمس کردنی
dispensable U معاف کردنی
dispensable U صرفنظر کردنی
fair game U مسخره کردنی
spendable U خرج کردنی
tactile U لمس کردنی
resectable U قطع کردنی
repealable U لغو کردنی
believable U باور کردنی
suggestible U اشاره کردنی
suggestible U پیشنهاد کردنی
reprehensible U سرزنش کردنی
notifiable U اخطار کردنی
palpable U پرماسیدنی حس کردنی
interpretable U تفسیر کردنی
inducible U وادار کردنی
fixable U محکم کردنی
quotable U نقل کردنی
includible U شامل کردنی
includable U شامل کردنی
filtrable U صافی کردنی
insurable U بیمه کردنی
escapable U فرار کردنی
excludable U محروم کردنی
inscribable U محاط کردنی
extinguishable U خاموش کردنی
extraditable U تسلیم کردنی
farmable U زراعت کردنی
fellable U قطع کردنی
filterable U صافی کردنی
fleeceable U لخت کردنی
predicable U اطلاق کردنی
importable U وارد کردنی
preachable U وعظ کردنی
pracitcable U گذار کردنی
partible U جدا کردنی
participable U شرکت کردنی
persuasible U وادار کردنی
persuadable U وادار کردنی
applicable <adj.> U مصرف کردنی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
impotable U وارد کردنی
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
punishability U مجازات کردنی
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
useful <adj.> U مصرف کردنی
usable <adj.> U مصرف کردنی
erectile U راست کردنی
enunciable U اعلام کردنی
inflictable U تحمیل کردنی
interchangeable U با هم عوض کردنی
devisable U تعبیه کردنی
leasable U اجاره کردنی
iterable U تکرار کردنی
operable U عمل کردنی
deprivable U محروم کردنی
leviable U وضع کردنی
opposable U مخالفت کردنی
eliminable U بیرون کردنی
denotable U دلالت کردنی
erasable U پاک کردنی
issuable U صادر کردنی
supposable U تصور کردنی مفروض
tax-deductible U کسر کردنی از مالیات
get at able یافتنی پیدا کردنی
traceable U جستجو کردنی یافتنی
injection U داروی تزریق کردنی
likly U باور کردنی احتمالی
impugnable U رد کردنی قابل تکذیب
likeliest U باور کردنی احتمالی
saveable U پس انداز کردنی اندوختنی
likely U باور کردنی احتمالی
sinkable U غرق کردنی یاشدنی
contrivable U اختراع کردنی اندیشیدنی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com