Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
interpretable
U
قابل تفسیر تفسیر بردار
misconstrued
U
بد تفسیر کردن
interprets
U
تفسیر کردن
misconstrues
U
بد تفسیر کردن
make of something
<idiom>
U
تفسیر کردن
interpert
U
تفسیر کردن
interpret
U
تفسیر کردن
misconstruing
U
بد تفسیر کردن
interpreted
U
تفسیر کردن
interpreting
U
تفسیر کردن
conture
U
تفسیر کردن
misconstrue
U
بد تفسیر کردن
construe
U
تفسیر کردن
construes
U
تفسیر کردن
annotated
U
تفسیر کردن
misinterprets
U
بد تفسیر کردن
misinterpreting
U
بد تفسیر کردن
construed
U
تفسیر کردن
misinterpreted
U
بد تفسیر کردن
gloze
U
تفسیر کردن
annotates
U
تفسیر کردن
misinterpret
U
بد تفسیر کردن
annotate
U
تفسیر کردن
annotating
U
تفسیر کردن
rationalised
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
misinterpret
U
بغلط تفسیر کردن
misinterprets
U
بغلط تفسیر کردن
misinterpreted
U
بغلط تفسیر کردن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
misinterpreting
U
بغلط تفسیر کردن
misconsture
U
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
spiritualize
U
بطور معنوی تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
explian
U
تاویل کردن تفسیر کردن
paraphrase
U
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrases
U
تفسیر کردن تاویل کردن
translated
U
معنی کردن تفسیر کردن
translating
U
معنی کردن تفسیر کردن
translate
U
معنی کردن تفسیر کردن
paraphrased
U
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrasing
U
تفسیر کردن تاویل کردن
translates
U
معنی کردن تفسیر کردن
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
revises
U
دوباره چاپ کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
redeliver
U
دوباره مستخلص کردن
re form
U
دوباره درست کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
re paving
U
دوباره فرش کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
reproducing
U
دوباره چاپ کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
reorganising
U
دوباره متشکل کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reorganises
U
دوباره متشکل کردن
reorganised
U
دوباره متشکل کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
rebind
U
دوباره صحافی کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
re strain
U
دوباره صاف کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
re sort
U
دوباره جور کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
recollect
U
دوباره جمع کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com