English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retranslate U دوباره ترجمه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
interpret U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
translating U ترجمه کردن
put U ترجمه کردن
puts U ترجمه کردن
putting U ترجمه کردن
translated U ترجمه کردن
translate U ترجمه کردن
to do into U ترجمه کردن به
translet U ترجمه کردن
translates U ترجمه کردن
teutonize U به المانی ترجمه کردن
mistranslate U ترجمه غلط کردن
render U ارائه دادن ترجمه کردن
literalize U تحت اللفظی ترجمه کردن
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
paraphrases U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
interpret U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreting U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreted U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interprets U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refreshes U دوباره پر کردن
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revising U دوباره چاپ کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
regain U دوباره تصرف کردن
revises U دوباره چاپ کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
relived U دوباره تجربه کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
revise U دوباره چاپ کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reforge U دوباره جعل کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reimport U دوباره وارد کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
resorb U دوباره جذب کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
regains U دوباره تصرف کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
reopening U دوباره باز کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
reopened U دوباره باز کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
reopen U دوباره باز کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
restart U روشن کردن دوباره
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
reopens U دوباره باز کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
relives U دوباره تجربه کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
relive U دوباره تجربه کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
republish U دوباره منتشر کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
republish U دوباره چاپ کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
re paving U دوباره فرش کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
re form U دوباره درست کردن
re export U دوباره صادر کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
recollects U دوباره جمع کردن
re sort U دوباره جور کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
re strain U دوباره صاف کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com