Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
second thought
<idiom>
U
دوباره به چیزی فکر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Could you repeat what you said, please?
U
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
regains
U
دوباره تصرف کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
re form
U
دوباره درست کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
rebind
U
دوباره صحافی کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
reorganised
U
دوباره متشکل کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
reorganises
U
دوباره متشکل کردن
reorganising
U
دوباره متشکل کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
re paving
U
دوباره فرش کردن
re sort
U
دوباره جور کردن
re strain
U
دوباره صاف کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
revises
U
دوباره چاپ کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
relive
U
دوباره تجربه کردن
redistributing
U
دوباره پخش کردن
redevelop
U
دوباره پیشرفته کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
redevelops
U
دوباره پیشرفته کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
redistribute
U
دوباره پخش کردن
redistributed
U
دوباره پخش کردن
redistributes
U
دوباره پخش کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
recollect
U
دوباره جمع کردن
recollected
U
دوباره جمع کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com