English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chase U دنبال کردن شکار کردن
chased U دنبال کردن شکار کردن
chases U دنبال کردن شکار کردن
chasing U دنبال کردن شکار کردن
chace U دنبال کردن شکار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
hounds U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound U باتازی شکار کردن تعقیب کردن
prosecuted U دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutes U دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuting U دنبال کردن پیگرد کردن
follow U متابعت کردن دنبال کردن
followed U متابعت کردن دنبال کردن
follows U متابعت کردن دنبال کردن
prosecute U دنبال کردن پیگرد کردن
hunting U شکار کردن جستجو کردن
reopening U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
course U :دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
track U دنبال کردن
give chase U دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
chases U دنبال کردن
continue U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
hunt U شکار کردن
hunts U شکار کردن
predation U شکار کردن
hunted U شکار کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
careerism U دنبال کردن شغل
run close U سخت دنبال کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
dog U مثل سگ دنبال کردن
bag U شکار کردن با تیر
bags U شکار کردن با تیر
poach U دزدکی شکار کردن
poaches U دزدکی شکار کردن
sniping U پاشله شکار کردن
snipes U پاشله شکار کردن
sniped U پاشله شکار کردن
rabbit U شکار خرگوش کردن
snipe U پاشله شکار کردن
poached U دزدکی شکار کردن
rabbits U شکار خرگوش کردن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
foxhunt U باتازی شکار روباه کردن
hunt U اداره کردن تازیها در شکار
courses U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunts U اداره کردن تازیها در شکار
coursed U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
course U تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hunted U اداره کردن تازیها در شکار
to ride to hounds U با تازی شکار روباه کردن
to rid to hounds U با تازی شکار روباه کردن
turtle U لاک پشت شکار کردن
turtles U لاک پشت شکار کردن
to p on any one's preserves U در جای قورق شکار کردن
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
weigh-ins U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
shoots U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoot U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
in the wake of U در دنبال
pursuits U دنبال
rear U دنبال
reared U دنبال
rearing U دنبال
rears U دنبال
pope's nose U دنبال چه
player [American E] U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
dangler U دنبال رو
attachment U دنبال
pursuit U دنبال
philanderers U زن دنبال کن
philanderer U زن دنبال کن
parsmip nose U دنبال چه
pickup artist U زن دنبال کن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
predatin U شکار
hunted U شکار
hunts U شکار
hank U شکار
gamey U پر از شکار
gameless U بی شکار
venery U شکار
hanks U شکار
quarries U شکار
quarrying U شکار
hunting U شکار
quarry U شکار
chasing U شکار
game U شکار
prey U شکار
chase U شکار
ravin U شکار
chevy U شکار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com