English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
Other Matches
unsettling U آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
reductase U دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> U بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
Everything goes back to its origin . <proverb> U باز گردد به اصل خود هر چیز .
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
save all U چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delays U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
delaying U دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
proteranthous U دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
registers U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
register U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
When one door shuts another opens. <proverb> U وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
polder U زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
curved weft U [انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
in irons U نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
circulating U ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
pursuit U دنبال
pickup artist U زن دنبال کن
pursuits U دنبال
in the wake of U در دنبال
philanderers U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
philanderer U زن دنبال کن
player [American E] U زن دنبال کن
rears U دنبال
reared U دنبال
rear U دنبال
rearing U دنبال
pope's nose U دنبال چه
dangler U دنبال رو
parsmip nose U دنبال چه
attachment U دنبال
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
documented U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
documenting U فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
observation pipe U لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
typematic U هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
alumetize U الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
give chase U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
continuator U دنبال کننده
tracks U دنبال کردن
pursuant U دنبال کننده
tracked U دنبال کردن
roil U دنبال هم دویدن
tandom connection U اتصال دنبال هم
dogs U دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
track U دنبال کردن
graph follower U دنبال گر گراف
tracker U دنبال کننده
chases U دنبال کردن
trackers U دنبال کننده
courses U :دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
course U :دنبال کردن
continues U دنبال کردن
continue U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
chaser U دنبال کننده
chasers U دنبال کننده
chase U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
eyestrings U ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
bomb U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombs U شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
careerism U دنبال کردن شغل
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
phliander U دنبال زنی افتادن
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
tows U دنبال خود کشیدن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
dog U مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
dogs U مثل سگ دنبال کردن
tow U دنبال خود کشیدن
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
tagger U تنکه دنبال کننده
run close U سخت دنبال کردن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
horizontal U مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com