English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trail U دنباله داشتن
trailed U دنباله داشتن
trailing U دنباله داشتن
trails U دنباله داشتن
to follow U دنباله داشتن
to continue U دنباله داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trailing U دنباله
stem U دنباله
stemmed U دنباله
stemming U دنباله
tails U دنباله
trails U دنباله
following U دنباله
rear U دنباله
reared U دنباله
rears U دنباله
rearing U دنباله
trailed U دنباله
follow-ups U دنباله
follow-up U دنباله
trained U دنباله
continued form U دنباله
trains U دنباله
train U دنباله
appendix U دنباله
sequel U دنباله
wake U دنباله کش تی
trail U دنباله
wakes U دنباله کش تی
waked U دنباله کش تی
series U دنباله
appendices U دنباله
suites U دنباله
sequels U دنباله
suite U دنباله
appendixes U دنباله
trainbearer U دنباله کش
tail end U دنباله
tail U دنباله
stems U دنباله
tailed U دنباله
calling sequence U دنباله فراخوانی
tail cone U دنباله مخروطی
sequence U دنباله [ریاضی]
tailing factor U ضریب دنباله
full bottomed U دنباله دار
subsequent to U [مستقیما] پس از [به دنباله]
the trail of a meteor U دنباله شهاب
tailing U دنباله تعقیب
extension lines U خطوط دنباله
followism U دنباله روی
fibonacci series U دنباله فیبو ناجی
blazing star U ستاره دنباله دار
deference need U نیاز دنباله روی
series U مجموع یک دنباله [ریاضی]
full bottomed U دارای دنباله دراز
sum of the terms of an infinite sequence U مجموع یک دنباله [ریاضی]
cometology U گفتاردرستارههای دنباله دار
ship haven U طرادههای دنباله کشتی
trail U دنباله دار بودن
trailed U دنباله دار بودن
comet U ذوذنب دنباله دار
comets U ستاره دنباله دار
comet U ستاره دنباله دار
trailing U دنباله دار بودن
comets U ذوذنب دنباله دار
trails U دنباله دار بودن
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
cometography U شرح ستاره دنباله دار
cometic U وابسته بستاره دنباله دار
the track of a comet U مسیر ستاره دنباله دار
cometary U وابسته بستاره دنباله دار
sea tail U دنباله دریایی یکانهای هوارو
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
trailing zeros U صفرهای پشتی [دنباله دار] [ریاضی]
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
complete transaction U معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
cama U توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است
comas U پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma U پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to go hot U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bear U داشتن
lackvt U کم داشتن
possess U داشتن
lacks U کم داشتن
owns U داشتن
possesses U داشتن
bears U داشتن
to be feverish U تب داشتن
owning U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
bear U در بر داشتن
relieve U داشتن
bears U در بر داشتن
redolence U بو داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
intercommon U داشتن
wanted U کم داشتن
doubts U شک داشتن
to hold a meeting U داشتن
want U کم داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
to possess U داشتن
doubt U شک داشتن
to hold U داشتن
lack U کم داشتن
to have U داشتن
have U داشتن
possessing U داشتن
lacked U کم داشتن
to have f. U تب داشتن
having U داشتن
to have possession of U داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to run on U ادامه داشتن
aspiring U هوش داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in view U در نظر داشتن
to have in stock U موجود داشتن
hears U خبر داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
to show f. U سرجنگ داشتن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
differ U فرق داشتن
expects U چشم داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
play-act U نقش داشتن
retains U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
phthiriasis U شپشک داشتن
retaining U نگاه داشتن
trepan U تمایل داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
expect U چشم داشتن
to be in demand U طالب داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com