Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
to do a thing with f.
U
کاری رابه اسانی انجام دادن
To give someone full powerw.
U
ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th.
<idiom>
O
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
reopen
U
ادامه دادن
reopened
U
ادامه دادن
further
U
ادامه دادن
reopening
U
ادامه دادن
reopens
U
ادامه دادن
furthered
U
ادامه دادن
to keep on
U
ادامه دادن
to take up
U
ادامه دادن
run on
U
ادامه دادن
keep on
U
ادامه دادن
bring on
U
ادامه دادن
carry-on
U
ادامه دادن
carry on
U
ادامه دادن
go along
<idiom>
U
ادامه دادن
go on
<idiom>
U
ادامه دادن
hang on
<idiom>
U
ادامه دادن
hold good
<idiom>
U
ادامه دادن
keep up
<idiom>
U
ادامه دادن
continue
U
ادامه دادن
extending
U
ادامه دادن
keep
U
ادامه دادن
continues
U
ادامه دادن
keeps
U
ادامه دادن
extends
U
ادامه دادن
to continue
U
ادامه دادن
extend
U
ادامه دادن
to follow
U
ادامه دادن
to drag on or out
U
ادامه دادن
furthers
U
ادامه دادن
hold on
U
ادامه دادن
take up
U
ادامه دادن
furthering
U
ادامه دادن
to carry on
U
ادامه دادن
to follow up
U
ادامه دادن قوت دادن
to press ahead with
U
با زور ادامه دادن
dwell at
U
به تیراندازی ادامه دادن
dwell at
U
اتش را ادامه دادن
dashed
U
مسیری را ادامه دادن
dash
U
مسیری را ادامه دادن
continuation
U
عمل ادامه دادن
bide
U
بکاری ادامه دادن
to set on
U
با زور ادامه دادن
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
dashes
U
مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
thwarted
U
ادامه دادن یا کشیدن
live on
U
بزندگی ادامه دادن
thwart
U
ادامه دادن یا کشیدن
runs
U
دوام یافتن ادامه دادن
maintrain
U
ادامه دادن عقیده داشتن
keep up with
<idiom>
U
به شکل قبل ادامه دادن
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintains
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintain
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
U
ابقا کردن ادامه دادن
hang on
U
ادامه دادن دوام داشتن
run
U
دوام یافتن ادامه دادن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break
U
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to rumble on
[British E]
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
let (something) ride
<idiom>
U
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
increment
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
forms
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
formed
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
projecting
U
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
incommunicativeness
U
کم سخنی
dialogues
U
هم سخنی
dialogue
U
هم سخنی
To stay the course .
U
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
pass a remark
U
سخنی گفتن
laconicism
U
کوته سخنی
speak a word
U
سخنی بگویید
lambency
U
نرم سخنی
quintain
U
شعرپنج سطری
row binary
U
دودویی سطری
line printing
U
چاپ سطری
line raster
U
ترام سطری
line printer
U
چاپگر سطری
line printers
U
چاپگر سطری
LP
U
چاپگر سطری
laconism
U
کوته سخنی سخن پر مغز
to interject a remark
U
سخنی را بطور معترضه گفتن
row binary card
U
کارت دودویی سطری
quatrains
U
شعر چهار سطری
quatrain
U
شعر چهار سطری
line by line milling
U
فرز کردن سطری
bar chart
U
نمودار سطری یا ستونی
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to get in a word edgeways
U
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
hai ku
U
شعر بی قافیه سه سطری ژاپنی
paradoxicality
U
چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
PHIGS
U
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
preemptive multitasking
U
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
nonprint
U
پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
trimetrogon
U
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it.
U
دل رابه دریا زدن
carriage control tape
U
نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
establish
U
کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building.
U
ساختمان رابه توپ بستند
Not to let someone have a say.
U
کسی رابه بازی نگرفتن
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
establishes
U
کسی رابه مقامی گماردن
To mail a letter.
U
نامه ای رابه پست انداختن
establishing
U
کسی رابه مقامی گماردن
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
lay off (someone)
<idiom>
U
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
He turned his back on us.
U
پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
He made over the house to his son .
U
خانه رابه اسم پسرش کرد
to i. person with an opinion
U
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
pitches
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
compacted
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
series
U
دنباله
tail end
U
دنباله
trains
U
دنباله
trained
U
دنباله
train
U
دنباله
trails
U
دنباله
tails
U
دنباله
rear
U
دنباله
reared
U
دنباله
stem
U
دنباله
trailed
U
دنباله
trail
U
دنباله
trainbearer
U
دنباله کش
appendixes
U
دنباله
appendix
U
دنباله
continued form
U
دنباله
rearing
U
دنباله
rears
U
دنباله
sequels
U
دنباله
sequel
U
دنباله
stemming
U
دنباله
suites
U
دنباله
wakes
U
دنباله کش تی
stemmed
U
دنباله
following
U
دنباله
wake
U
دنباله کش تی
trailing
U
دنباله
follow-ups
U
دنباله
stems
U
دنباله
waked
U
دنباله کش تی
tailed
U
دنباله
appendices
U
دنباله
follow-up
U
دنباله
suite
U
دنباله
tail
U
دنباله
capitalization
U
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
drawbar
U
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
trailed
U
دنباله داشتن
tail cone
U
دنباله مخروطی
trailing
U
دنباله داشتن
extension lines
U
خطوط دنباله
the trail of a meteor
U
دنباله شهاب
calling sequence
U
دنباله فراخوانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com