English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gain U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
average U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
detect U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
shield U حفاظ پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
find U پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
finds U پیدا کردن
finds U کشف کردن پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
acquire پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wart U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
warts U زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
respire U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
Other Matches
pin point U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
track U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
touting U خریدار پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
touted U خریدار پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to think out U با فکر پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
declining U شیب پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
mine watching U عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
axiomatical U پیدا
indiscernible able U نا پیدا
apparent U پیدا
in a good light U پیدا
prosilient U پیدا
a rare bird U کم پیدا
phenomenal U پیدا
visibility U پیدا
visible U پیدا
phenomenally U پیدا
turn up <idiom> U پیدا شدن
raise its head U پیدا شدن
open roof U بام پیدا
finder U پیدا کننده
scholastic agent U شاگرد پیدا کن
spottable U پیدا کردنی
trover U چیز پیدا ده
exposure U پیدا شدن
exposures U پیدا شدن
trove U چیز پیدا شده
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
he looks malice U ازسیمای او پیدا است
escrow U اجرایی پیدا میکند
get at able یافتنی پیدا کردنی
new discovered U تازه پیدا شده
primigenial U نخست پیدا شده
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
show up <idiom> U سر و کله اش پیدا می شود
pvogenous U از چرک پیدا شده
It showed on his face. U از صورتش پیدا بود
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
self born U پیدا شده در نفس انسان
pot luck U هرچه دردیگ پیدا شود
object symptoms U نشانههای پیدا یا بیرون نما
Help me find my keys. U کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it. U اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
The mountain peak is not in sight. U قله کوه پیدا نیست
neptunian U ازاب پیدا شده نپتونی
I couldnt find the way back. U نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
needle in a haystack <idiom> U چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
prominently U بطور پیدا یا اشکارا برجسته وار
Good oranges are very scarce . U پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
Are there any houses for sale in these parts? U این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
Can you find me a porter? U آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
vinous eloquence U فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
the ship is hull down U کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
kentish rag U یکجورسنگ اهک سخت که درkent پیدا میشود
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
Our company has some pecuniary difficulties . U شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution . U به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
rigor mortis U جمود نعشی که 6 تا 01ساعت پس از مرگ پیدا میشود
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
issue of law U نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Can you find me a babysitter? U آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
mark of mouth U نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
logoriph U یکجور جدول معمایی که باقلب حروف پیدا میشود
i do it at odd moments U هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
flagging U قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
rontgen U نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
checking U نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
compiler U خصوصیتی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکند خطاها را پیدا کند
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
justifications U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justification U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
subroutine U کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود
pausal form U دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
spatial measurement U روش ای که به کامپیوتر امکان میدهد تا محل نشانه گر را در سه بعدی پیدا کند
seeking U زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
one should not drop the pilot U شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
seek U زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seeks U زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gopher U سیستمی که به کاربر امکان میدهد که اطلاعات و فایلهای ذخیره شده در اینترنت را با مجموعهای دستورات پیدا کند
electromagnet U اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
debugger U نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
averages U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
averaging U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
we had a narrow majority U بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
asopportunity offers U هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
veronica U ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
pythogenic U پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
iceblink U روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it smells sour U از بوی ان پیدا است که ترش شده است
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com