Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pine for home
U
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nostalgia
U
دلتنگی برای میهن
sickfor home
U
دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
to expatriate oneself
U
جلای میهن کردن
expatriates
U
ترک کردن میهن تبعیدی
expatriate
U
ترک کردن میهن تبعیدی
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to bleed for one's country
U
برای میهن خود خون دادن
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
public spirit
U
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser
U
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
good wishes
U
ارزوی خوبی
hunger for
U
ارزوی چیزی
longings
U
ارزوی زیاد
longing
U
ارزوی زیاد
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
to groan for anything
U
اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
wishing
U
ارزوی اجابت دعا
thirst for glory
U
ارزوی جاه وجلال
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
gloominess
U
دلتنگی
mopishness
U
دلتنگی
sadness
U
دلتنگی
loneliness
U
دلتنگی
sadness
U
دلتنگی
gloom
U
دلتنگی
to mope oneself
U
دلتنگی
ennui
U
دلتنگی
dismalness
U
دلتنگی
anguish
U
دلتنگی
cheerlessness
U
دلتنگی
gloomily
U
با دلتنگی
desolateness
U
دلتنگی
homesickness
U
دلتنگی
lonesomeness
U
دلتنگی
to set one's mind on anything
U
ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
desolation
U
دلتنگی پریشانی
tedium
U
خستگی دلتنگی
melancholia
U
افسردگی دلتنگی
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
dreariness
U
حالت دلتنگی اور
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
for doing it
U
برای کردن ان
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
prone to do something
آماده کردن برای
to prospect
[for]
U
جستجو کردن
[برای]
the proper time to do a thing
U
برای کردن کاری
in orders to make it easiter
U
برای اسان تر کردن ان
to fit with
U
اماده کردن برای
to grub
U
زیر و رو کردن
[برای]
to grub
U
جستجو کردن
[برای]
to grub about
U
جستجو کردن
[برای]
to grub about
U
زیر و رو کردن
[برای]
enabling
U
تهیه کردن برای
enables
U
تهیه کردن برای
so as to quiet him
U
برای ارام کردن او
enabled
U
تهیه کردن برای
to mumble
[away]
to oneself
U
برای خودشان من من کردن
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
enable
U
تهیه کردن برای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
to schmooze somebody
U
برای کسی تملق کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to butter somebody up
U
برای کسی تملق کردن
mnemonic
U
برای بار کردن در ثبات A
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
to make room for a person
U
جا برای کسی باز کردن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
to take pity on any one
U
برای کسی دلسوزی کردن
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
to butter somebody up
U
برای کسی چاپلوسی کردن
gagged
U
مانع فراهم کردن برای
gagging
U
مانع فراهم کردن برای
tenderizes
U
برای ترد ونازک کردن ان
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
gags
U
مانع فراهم کردن برای
bolster plate
U
صفحه برای مهار کردن
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
tenderize
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing
U
برای ترد ونازک کردن ان
prone to do something
آماده برای کردن کاری
tenderized
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderising
U
برای ترد ونازک کردن ان
to hang on the rear
U
برای حمله دنبال کردن
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
higgle
U
برای سودجویی بحث کردن
to go round
U
برای همه کفایت کردن
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
tenderised
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderises
U
برای ترد ونازک کردن ان
gag
U
مانع فراهم کردن برای
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
to underspend
[on]
U
ناکافی خرج کردن
[برای]
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
cipher
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
afterthought
U
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
paint
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to scramble for a living
U
برای معاش یازندگی تلاش کردن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
paints
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
tassel
U
پارچه برای تمیز کردن تیر
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
incite to murder
U
اغوا کردن برای قتل عمد
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to set up somebody
[for something]
U
پاپوش درست کردن برای کسی
to frame someone
U
پاپوش درست کردن برای کسی
to fit a dress on somebody
U
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
to smarm over somebody
U
برای کسی خود شیرینی کردن
to build up areputation
U
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
to bechon to a person to come
U
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
interacted
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
interacting
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
prostitute
U
برای پول خود را پست کردن
interacts
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
prostitutes
U
برای پول خود را پست کردن
to hire
U
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
interact
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
to crawl to somebody
U
برای کسی خود شیرینی کردن
to curry favour
[British E]
/favor
[American E]
with somebody
U
برای کسی خود شیرینی کردن
to sign on
U
برای سربازی اسم نویسی کردن
martemper
U
حمام گرم برای سخت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com