English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
property book U دفتر اموال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
Other Matches
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
blotter U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
notary office U دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotters U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
cattles U اموال
things U اموال
chattels U اموال
distraint U توقیف اموال
paraphernalia U اموال شخصی زن
separate estate U اموال شخصی زن
financial property U اموال پولی
assets U مال و اموال
class i property U اموال طبقه 1
class ii property U اموال طبقه 2
stolen goods U اموال مسروقه
capital assets U اموال سرمایهای
real property U اموال غیرمنقول
tangible property U اموال عینی
things in action U اموال دینی
tangible property U اموال ملموس
distrain U ضبط اموال
inventory U صورت اموال
fungible U اموال مثلی
personalty U اموال شخصی
post property U اموال پادگانی
property officer U افسر اموال
property voucher U سند اموال
installation property U اموال قسمت
user U انتفاع از اموال
chattel U اموال منقول
users U انتفاع از اموال
personal property U اموال شخصی
state property U اموال عمومی
things in possession U اموال عینی
post property U اموال پادگان
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
article of roup U اموال مورد حراج
fixed property U اموال غیر منقول
sequestration U حکم توقیف اموال
offences against property U جرائم بر علیه اموال
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
appropriation bill U صورت ضبط اموال
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
fisc U اموال ضبط شده
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
property officer U افسر ذیحساب اموال
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
inventory U فهرست اموال سیاهه
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
salvage U اموال نجات یافته از خطر
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
cahier U دفتر
notary public office U دفتر
book of account U دفتر کل
offices U دفتر
office U دفتر
books U دفتر
ledger U دفتر کل
booked U دفتر
in office U در دفتر
book U دفتر
bureaus U دفتر
volumes U دفتر
record U دفتر
bureau U دفتر
volume U دفتر
ledgers U دفتر کل
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
purchasing office U دفتر خرید
head office U دفتر مرکزی
purchasing department U دفتر خرید
daybook U دفتر روزنامه
purchase ledger U دفتر کل خریدها
registers U دفتر ثبت
quartermaster's notebook U دفتر سکانی
courier station U دفتر پیک
day book U دفتر روزنامه
copy book U دفتر کپیه
drawing office U دفتر طراحی
registry U دفتر خانه
registry U دفتر فهرست
registries U دفتر خانه
end office U دفتر انتهایی
engineering office U دفتر مهندسی
registries U دفتر فهرست
copy letter book U دفتر کپیه
message book U دفتر پیام
minute book U دفتر وقایع
register U در دفتر واردکردن
register U دفتر ثبت
pocket book U دفتر بغلی
notary assistant U دفتر یار
notary public U دفتر ثبت
orderly room U دفتر گروهان
note book U دفتر کتابچه
order book U دفتر سفارشات
official log book of a ship U دفتر ثبت
bookings U ثبت در دفتر
office attorney U وکیل دفتر
office manager U رئیس دفتر
press copy book U دفتر کپیه
marriage registry U دفتر ازدواج
information bureau U دفتر اطلاعات
inquiry office U دفتر اطلاعات
intelligence office U دفتر راهنمایی
intelligence office U دفتر اطلاعات
job office U دفتر کارگاه
booking U ثبت در دفتر
registers U در دفتر واردکردن
registering U در دفتر واردکردن
lawyer's office U دفتر وکالت
registering U دفتر ثبت
office of records U دفتر بایگانی
books U مجلد دفتر
inventory U دفتر دارایی
journals U دفتر روزنامه
account book U دفتر حساب
telephnone book U دفتر تلفن
technical bureau U دفتر فنی
audit office U دفتر حسابرسی
automated office U دفتر خودکار
bell book U دفتر موتورخانه
bill book U دفتر بروات
office U اطاق دفتر
telephone d. U دفتر تلفن
waste book U دفتر باطله
booked U مجلد دفتر
book U مجلد دفتر
office U دفتر کار
offices U دفتر کار
copybook U دفتر سرمشقدار
offices U اطاق دفتر
book of account U دفتر روزنامه
rule off U ته دفتر را بستن
site office U دفتر مشاوراملاک
chancery U دفتر خانه
site office U دفتر ساختمانی
cash book U دفتر نقدی
information office U دفتر اطلاعات
cashbook U دفتر نقدی
cash books U دفتر نقدی
run book U دفتر رانش
run book U دفتر اجرا
translation agency U دفتر ترجمه
postings U ثبت در دفتر
posting U ثبت در دفتر
central office U دفتر مرکزی
social secretary U رئیس دفتر
advisory service U دفتر مشاور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com