Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diaries
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
muster book
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
daybook
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
minute book
U
دفتر وقایع
deck log
U
دفتر وقایع ناو
deck log
U
دفتر وقایع دریانوردی
flight log
U
دفتر وقایع پرواز
record of events
U
دفتر ثبت وقایع
parish register
U
دفتر ثبت وقایع سه گانه
refit book
U
دفتر یادداشت وقایع دریایی
flight log
U
دفتر ثبت وقایع پرواز
station log
U
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
log engineering
U
دفتر ثبت وقایع موتور ناو
station log
U
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
diaries
U
دفتر یادداشت روزانه
log book
U
دفتر رخدادهای روزانه
log books
U
دفتر رخدادهای روزانه
diary
U
دفتر یادداشت روزانه
diary
U
دفتر خاطرات روزانه
diaries
U
دفتر خاطرات روزانه
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
diarists
U
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist
U
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
journal
U
دفتر روزنامه یکان
journals
U
دفتر روزنامه یکان
unit journal
U
دفتر روزنامه یکان
property book
U
دفتر دارایی یکان
installation property book
U
دفتر دارایی قسمت یا یکان
command issuing office
U
دفتر توزیع فرامین یکان
muster roll
U
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
day fighter
U
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
journalize
U
دفترروزانه نگاه داشتن
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
blotters
U
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
notary office
U
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
engineering office
U
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotter
U
دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
induction station
U
دفتر استخدام دفتر پذیرش
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
journalize
U
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
happenstance
U
وقایع اتفاقی
historify
U
وقایع نگار
chronology
U
وقایع نگاری
annalist
U
وقایع نگار
log
U
ثبت وقایع
logs
U
ثبت وقایع
chronicler
U
وقایع نویس
record of events
U
ثبت وقایع
minute
U
گزارش وقایع
minute
U
یادداشت وقایع
log
U
ثبت کردن وقایع
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
logs
U
ثبت کردن وقایع
the occurrences of the day
U
رویداهای یا وقایع روز
annals
U
وقایع سالیانه سالنامه
sportswriter
U
وقایع نگار ورزشی
rough log
U
دفترچه وقایع ناو
vertical events numbering
U
شماره گذاری عمودی وقایع
horizontal event numbering
U
شماره گذاری افقی وقایع
Trifling ( small) happenings of life .
U
اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
chronicles
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trends
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
trend
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicle
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
train
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
fatidic
U
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
trains
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
slated
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slates
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
day by day
U
روزانه
workaday
U
روزانه
diurnal
U
روزانه
by d.
U
روزانه
perdiem
U
روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
روزانه
day in, day out
<adv.>
U
روزانه
each day
<adv.>
U
روزانه
every day
<adv.>
U
روزانه
every single day
<adv.>
U
روزانه
everyday
<adj.>
U
روزانه
quotidian
U
روزانه
dailies
U
روزانه
diurnally
U
روزانه
day-to-day
<adj.>
U
روزانه
per day
U
روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
روزانه
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
chronology
U
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
journal
U
دفتروقایع روزانه
mean daily
U
متوسط روزانه
journals
U
گزارش روزانه
journals
U
دفتروقایع روزانه
journal
U
گزارش روزانه
way of life
فعالیتهای روزانه
habitude
U
عادت روزانه
morning orders
U
برنامه روزانه
diurnal tide
U
کشند روزانه
day hospital
U
بیمارستان روزانه
duily bread
U
نان روزانه
order of the day
U
برنامه روزانه
daily wage
U
مزد روزانه
morning orders
U
دستورات روزانه
daily storage
U
مخزن روزانه
daily round
U
کارهای روزانه
daily round
U
گردش روزانه
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
daily pay
U
دستمزد روزانه
diurnal load
U
بار روزانه
purchase journal
U
دفترخرید روزانه
day schools
U
مدرسهی روزانه
workouts
U
ورزش روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور روزانه
workout
U
ورزش روزانه
victualling allowance
U
جیره روزانه
day school
U
مدرسهی روزانه
day in, day out
<adv.>
U
بطور روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
بطور روزانه
each day
<adv.>
U
بطور روزانه
every day
<adv.>
U
بطور روزانه
every single day
<adv.>
U
بطور روزانه
chronology
U
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
geochronology
U
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
extern
U
کمک پزشک روزانه
utilization
U
کاربرد روزانه استفاده
ration
U
مقدار جیره روزانه
rationed
U
مقدار جیره روزانه
rations
U
مقدار جیره روزانه
working day
U
ساعت کار روزانه
watch and ward
U
حق نگهبانی روزانه و شبانه
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
daily bread
U
نان یارزق روزانه
semidiurnal tide
U
کشند نیم روزانه
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
day of supply
U
روز امادتدارکات روزانه
breviary
U
کتاب نمازوادعیه روزانه
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
daily routine
U
عادت جاری روزانه
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
daily flood peak
U
بیشینه روزانه سیل
frustration
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dialectic materialism
U
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
frustrations
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
logs
U
شرح روزانه جدول لگاریتم
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
log
U
شرح روزانه جدول لگاریتم
daylight traffic line
U
خط منع ایاب ذهاب روزانه
What is the charge per day?
U
کرایه روزانه چقدر است؟
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
daily range of soil temperature
U
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph
U
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
cash registers
U
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays
[American E]
.
U
مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash register
U
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris
U
جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
daymark
U
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com