English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uchi uke U دفاع از داخل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
defense U دفاع وزارت دفاع
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
withindoors U در داخل
intra U داخل
within U در داخل
aboard U داخل
inside U داخل
lineball U داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
within <prep.> U در داخل
interiorly U از داخل
anie U داخل
interior U داخل
insides U داخل
interiors U داخل
withindoors U افراد داخل
anieoro U به طرف داخل
work in U داخل کردن
intromit U داخل کردن
introgresseive U داخل شونده
intraspecific U داخل گونهای
interurban U داخل شهری
interservice U داخل قسمت
intradivision U در داخل لشگر
interneuron U داخل عصبی
intrant U داخل شونده
intraspecies U داخل گونهای
intratheater U در داخل صحنه
interneural U داخل عصبی
anieoro U از داخل به خارج
intermolecular U در داخل ذرات
to play at U داخل شدن در
to go into U داخل شدن در
to go in U داخل شدن
to get into U داخل شدن در
entered U داخل کردن
to cut in U داخل شدن
inward U داخل رونده
ingratiate U داخل کردن
ingratiated U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
ingratiating U داخل کردن
interns U داخل شدن در
interning U داخل شدن در
to work in U داخل کردن
phase in U داخل کردن
on line U داخل رده
impenetrable U داخل نشدنی
on berth U در داخل بندر
enter U داخل شدن
incorporates U داخل کردن
enter U داخل کردن
entered U داخل شدن
enters U داخل شدن
incorporating U داخل کردن
enters U داخل کردن
incorporate U داخل کردن
intern U داخل شدن در
implosion U انفجار از داخل
inbound U داخل مرز
to step inside U داخل شدن
heave in U کشیدن به داخل
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
intercontinental U داخل قاره
to walk in U داخل شدن
to cut in line U داخل صف زدن
to step in U داخل شدن
imbark U داخل کردن
in and out U داخل وخارج
cross hair U خط داخل دوربین
immit U داخل کردن
inboard U داخل کشتی
inboard U به طرف داخل
inboard U به سمت داخل
implode U از داخل ترکیدن
to push to the front [of line] U داخل صف زدن
to queue-jump [British E] U داخل صف زدن
intercellular U داخل سلولی
interchart U در داخل نقشه
interior wiring U سیمکشی داخل
inside wiring U سیمکشی داخل
engaged in war U داخل جنگ
grind internally U داخل را ساییدن
ingressive U داخل شونده
inhaul U به داخل کشنده
to line-jump U داخل صف زدن
inhaul U به داخل کشیدن
he is not in it U داخل نیست
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
ingoing U داخل شونده
answered U دفاع
answer U دفاع
one man block U تک دفاع
vindication U دفاع
pleading U دفاع
fencing U دفاع
answering U دفاع
answers U دفاع
defense U دفاع
tae U دفاع با پا
apologia U دفاع
apologias U دفاع
czech defence U دفاع چک
advocacy U دفاع
parrying U دفاع
defend U دفاع
block U دفاع
defenses U دفاع
defence U دفاع
defends U دفاع
defended U دفاع
defending U دفاع
parry U دفاع
blocks U دفاع
blocked U دفاع
parries U دفاع
parried U دفاع
munition U دفاع
advocation U دفاع
uncovered U بی دفاع
sightings U دیدن از داخل دوربین
sighting U دیدن از داخل دوربین
built in U موجود در داخل چیزی
gun bore U داخل لوله توپ
reentrant U دوباره داخل شونده
inner space U داخل منظومه شمسی
bores U داخل لوله توپ
plunged U ناگهان داخل شدن
intrant U داخل نفوذ کننده
to launch in to politics U داخل سیاست شدن
inside of U داخل و یا توی چیزی
furnace room U فضای داخل کوره
furnace campaign U عملیات داخل کوره
sea island terminal U بارانداز داخل دریا
endoenzyme U انزیم داخل سلولی
plunges U ناگهان داخل شدن
plunge U ناگهان داخل شدن
reentrant U متوجه بسمت داخل
bore U داخل لوله توپ
i went in to the garden U داخل باغ شدم
cylinder jacket U استری داخل سیلندر
coolant U مایع داخل رادیاتور
cylinder gas U گاز داخل سیلندر
implode U از داخل منفجر شدن
court tennis U تنیس داخل سالن
on side U در داخل خط خارج نشده
coolants U مایع داخل رادیاتور
ingredient U داخل شونده عوامل
inversions U پیچش کف پا به طرف داخل
inversion U پیچش کف پا به طرف داخل
bore U داخل راتراشیدن سوراخ
intratheater U داخل صحنه عملیات
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
bores U داخل راتراشیدن سوراخ
launch into politics U داخل سیاست شدن
irreptitious U نهانی داخل شده
home market U بازار داخل کشور
indoor soccer U فوتبال داخل سالن
phase in U به ترتیب داخل شدن
ingredients U داخل شونده عوامل
home U جا به داخل لوله راندن
homes U جا به داخل لوله راندن
swap in U مبادله کردن به داخل
to go to the front U داخل جنگ شدن
at home and abroad U در داخل و خارج [از کشور]
to enter the military U داخل نظام شدن
to come in U داخل شدن بدردخوردن
to breakin U خودرا داخل کردن
enter U داخل عضویت شدن
enters U داخل عضویت شدن
internally or abroad U در داخل و خارج [از کشور]
belligerents U جنگجو داخل درجنگ
belligerent U جنگجو داخل درجنگ
withindoors U اشخاص داخل منزل
wall entrance U عبور از داخل دیوار
entered U داخل عضویت شدن
He is nobody. He is a nonentity. U داخل آدم نیست
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U پیوند به داخل [در تریلر]
belligerently U جنگجو داخل درجنگ
up country U نواحی داخل کشور
penetrated U نفوذ در دفاع
defending U دفاع کردن از
yogoslav defence U دفاع یوگوسلاو
defended U دفاع کردن
defend U دفاع کردن از
internal defense U دفاع داخلی
defended U دفاع کردن از
defend U دفاع کردن
buckler U دفاع کردن
penetrates U نفوذ در دفاع
zone defence U دفاع منطقهای
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com